فلزجو FelezJoo
https://www.felezjoo.com/

نماد حیوانات
https://www.felezjoo.com/viewtopic.php?f=26&t=3538
صفحه 1 از 2

نویسنده:  javads2aa [ جمعه 3 تیر1395 - 12:09am ]
عنوان پست:  نماد حیوانات

سلام دوستان جا داشت این تاپیک ایجاد کنم واقعا یکی زیبا ترین و شاید به جرات بگم یکی از بهترین هنر های باستان ایران نماد های حیوانی هست در این تاپیک می خوام نماد ها رو با هم به چالش بکشیم و یه خواهشی از دوستان دارم که در زمینه گنج یابی فعالیت دارن این نماد ها به هر وسیله ای نابود نکنید طوری کار کنید که نماد نابود نشه تا حداقل برای ایندگان خودمون اثاری داشته باشیم نه یک خیانت به اثار تاریخی که میتونم به طور مثال داعش رو در عراق وسوریه مثال بزنم . شاید یکی از اهداف بزرگ دشمنان ایران هم همین باشه که ایرانی بدون هویت و بدون تاریخ رو پرورش بدند تا اونجا که میتونیم حداقل خودمون از این اثار پاسداری کنیم تا در اینده از ما به خوبی در تاریخ گفته بشه

نویسنده:  javads2aa [ جمعه 3 تیر1395 - 12:17am ]
عنوان پست:  Re: نماد حیوانات

خب اولین نماد شاهین
یکی از از زیبا ترین نماد ها شاهین هست
شاهین نماد قدرت است در تاریخ نماد پرنده شکاری
حیوانی که بیشتر در جنگ ها بالای سر لشکر به پرواز در می امد
حیوانی که همیشه موقع شکار همراه شاه یا امپراطور هست
حیوانی بلند پرواز
حیوانی تیز بین
شاهین دارای قرنیه‌ای سیاه رنگ و پرهایی طوسی رنگ است. زیر گلو وزیر شکمش دارای خالهای تیره است. نر این پرنده قدری کوچک‌تر از ماده است.
حیوانی که شکار خود را زنده می گیرد یعنی فرق شاهین با لاشخور در همین هست از نه تا جوجه یکی شاهین بقیه لاشخور
حیوانی تیز پر سرعتی همچون باز
شاهین در پارسی یعنی منسوب به «شاه» یا به گفته دیگر «شاهانه»، چنین ترکیبی را در واژگان همسان دیگر همچون آهنین (منسوب به آهن)، آتشین (منسوب به آتش)، سنگین (منسوب به سنگ) و رنگین (منسوب به رنگ) می‌بینیم. با آنکه پیشینه شکار با شاهین به دوره پادشاهی آشور باز می‌گردد، گمان می‌رود در دوره ساسانی ورزش شاهان بوده چرا که در دوره اسلامی گسترش یافت

شاهین‌ها در شکار پرندگان در حال پرواز تخصص دارند و با منقار خود شکار را می‌کشند درحالیکه پرندگان شکاری دیگر رژیم غذایی متنوعتری دارند و با پنجه‌های خود طعمه را می‌کشند. شاهین معمولی (یا بحری) که بیشترین پراکندگی را در بین شاهین‌ها دارد با رکورد سرعت ۳۲۰ کیلومتر در ساعت سریعترین مخلوق روی کره زمین است. بالابان، لاچین و ترمتای از دیگر انواع معروف شاهین هستند. شاهین‌هایی که بال‌های باریکتر و درازتر دارند به «لیل» معروف هستند این نوع بال‌ها برای شکار پرندگان بسیار مانورپذیر همچون پرستو و بادخورک مناسب است. شاهین‌های نسبتا کوچک و چاقتری که به پرواز درجا علاقه دارند نیز به دلیجه معروف هستند.
شاهین زرین علامت و نشانی بود روی درفش سپاه ایران، در سر لشکریان در روزگار هخامنشیان شاهین شهپر گشوده در سر نیزه ٔ بلندی برافراشته به همه نمودار بود. پس از سپری شدن شاهنشاهی و دست یافتن اسکندر در پایان سده ٔ چهارم پیش از میلاد، اسکندر آن را نقش سکه ٔ پادشاهی خود قرار داد
یک موضوع دیگر شاهین با عقاب خیلی تفاوت دارند
صفت شاهین از واژه ٔ شاه درآمده و این پرنده به واسطه شکوه، توانایی، سپنتایی و تقدس خود «شاه مرغان» نامیده شده است.
شاهین پرنده‌ای است فرخنده و خجسته و در توانایی و شکوه سرآمد پرندگان است این پرنده هوشیار و چالاک در بیشه زارها و مناطق کوهستانی دیده می‌شود و ایران هم نشیمنگاه این مرغ بوده و هست.

نشستنگه و مجلس و می گسار همان باز و شاهین و یوز و شکار (فردوسی)
ز شاهین و از بازو پران عقاب ز شیر و پلنگ و نهنگ اندر آب (فردوسی)
سگ و یوز در پیش شاهین و باز همی راند بر دشت روز دراز (فردوسی)
هزار کبک ندارد دل یکی شاهین هزار بنده ندارد دل خداوندی (شهید بلخی)
دم عقرب بتابید از سر کوه چنان چون چشم شاهین از نشیمن (منوچهری)
در هوا چند معلق زنی و جلوه کنی ای کبوتر نگران باش که شاهین آمد (حافظ)
تفکر کن در این معنی تو در شاهین و مرغابی گریزان است این از آن و آن بر این ظفر دارد (ناصرخسرو)
تو بر بالای علم آنگه رسی باز که بر شاهین همت نشکنی پر (ناصرخسرو)
چو شاهین باز ماند از پریدن ز گنجشکش لگد باید چشیدن (نظامی)
سوی شاهین بحری بازگشتی که وحشی‌تر شود شاهین دشتی (نظامی)
کجا گشت شاهین او صیدگیر ز شاهین گردون برآرد نفیر (نظامی)
شبروی کرده کلنگ آسا بروز همچو شاهین کامران خواهد نمود (خاقانی)
فرود آمد یکی شاهین بشبگیر تذرو نازنین را کرد نخجیر (نظامی)
زآهنین چنگال شاهین غمت رخنه رخنه ست اندرون من چو دام (سعدی)
بسی نماند که در عهد رای و رایت او به یک مقام نشینند صعوه و شاهین (سعدی)
شهپر زاغ و زغن زیبای قید و صید نیست این کرامت همره شهباز و شاهین کرده اند (حافظ)
کف یوز پر مغز آهو بره همه چنگ شاهین دل گودره (عنصری)

نویسنده:  javads2aa [ جمعه 3 تیر1395 - 12:37am ]
عنوان پست:  Re: نماد حیوانات

نماد دوم عقاب
پرنده شکاری با جسته ای بزرگ
پنجه هایی قدرتمند
منقاری بزرگ
بالهایی کشیده
محل زندگی در صخره های دور از دسترس
عقاب‌ها تک‌همسرند و جفت خود را برای زندگی تا پایان عمر انتخاب می‌کنند و آشیانهٔ خود را با شاخه‌ها و ترکه‌های چوب در یک نقطهٔ مرتفع بر روی درخت‌های بلند یا صخره‌ها در داخل قلمر تغذیه‌ای خود می‌سازند و هر سال نیز از همان آشیانهٔ سال قبل استفاده می‌کنند. به طوری‌که آشیانهٔ آن‌ها با افزوده‌شدن فضولات و اضافه کردن سالانه هر سال بزرگتر شده و گاهی بیش از ۵۰۰ کیلوگرم وزن و تا سه متر پهنا پیدا می‌کند.
عقاب پرنده ای است که در نوع پرنده های شکاری عمر زیادی می کند حدود 70 سال
نماد قدرت
چشمانی زیبا چشم های عقاب چیزی را نظاره می کنند
عقابها در علفزار و جنگل‌های زمین‌های پست و بر فراز کوه‌های بلند و ناهموار و در نقاط دوردست و تقریباً دست نخورده توسط انسان زندگی می‌کنند.

با پرها و بالهای بلند، عقاب می‌تواند به آسانی پرواز وشکار خود را از زمین بلند کند. عقاب گاه، با بالهای خود به شکار ضربه می‌زند. اما نمی‌تواند با بال‌هایش بجنگد. عقاب هنگام جنگ از منقار و پاهای نیرومند خود استفاده می‌کند، بیشتر عقابها قهوه‌ای رنگ و یا سیاه رنگ هستند. جوجه عقابها تا سن بلوغ خود که چهار سال طول می‌کشد پر و بال کامل ندارند.
سر عقاب بزرگ و پوشیده از پر است. چشمانی درشت دارد که هریک از آن‌ها در یک طرف سرش قرار دارد. از قدرت بینائی فراوان بهره‌مند می‌باشد.
بلند پرواز
بزرگ ترین پرنده شکاری
عقاب‌ها منقار نیرومند و تندی دارند. منقار عقاب طلایی به پنج سانتی متر می‌رسد. برخی از عقابها منقاری بزرگ‌تر دارند. عقابها پاهایی نیرومند و به رنگ زرد و روشن دارند و برای درهم شکستن شکار خود از منقار و چنگال پاهای خود استفاده می‌کنند. پاهای عقاب طلائی پوشیده از پر (ریش) است، اما قسمت پائین پاها بدون پر می‌باشد.
یکی از نماد های زیبا در تاریخ ایران نماد قدرت شاهنشاهی
نماد قبر سرداری بزرگ یا فرمانده یا پادشاه
یکی از معانی سر سلجوقیان را خم کردیم
این نماد همیشه با چند نماد دیگر حیوانی می اید به طور مثال مار یا اسب یا شیر یا وزغ یا اهو یا لاکپشت و حتی نماد انسانی مانند سرباز کمان شمشیر زره وغیره
عقاب‌ها به خاطر قدرتی که دارند، در بسیاری از فرهنگ‌ها از زمان تمدن بابل گرفته تاکنون به عنوان نماد جنگ و نیروی پادشاهی شناخته شده‌اند و تمثال ایشان بر روی بسیاری از سکه‌ها، بناها و نشان‌های به جا مانده از تمدن یونان و روم باستان دیده می‌شود.امروزه نیز بسیاری از کشورهای دنیا در نشان‌های ملی خود از تصویر عقاب استفاده کرده‌اند.
عقاب دوسر نماد امپراتوری بیزانس بود.
پرچم سلطنتی هخامنشیان منقش به عقاب بود.

نویسنده:  milad7 [ جمعه 4 تیر1395 - 1:56pm ]
عنوان پست:  Re: نماد حیوانات

سپاس javads2aa عزیز @};- . تایپک خوب و آموزنده ای ایجاد کردید. لطفا ادامه بدید و از دوستان هم تقاضا میکنم اطلاعاتشونو به اشتراک بزارند. @};- :ymapplause:

نویسنده:  javads2aa [ جمعه 4 تیر1395 - 3:10pm ]
عنوان پست:  Re: نماد حیوانات

نماد قو
قو پرنده‌ای از تیره اردکیان، که غازها و اردک‌ها را نیز در بر می‌گیرد، است. این پرنده دارای جثهٔ بزرگتری نسبت به دیگر اعضای این خانواده است و از بزرگ‌ترین و زیباترین پرندگان آبزی جهان به شمار می‌رود. با اینکه یک نژاد از قو دارای پرهای کامل سیاه‌است و یک نژاد دیگر دارای پرهای سیاه بر گردن، در باور همگانی این پرنده بیشتر با رنگ سفید پرهایش به یاد آورده می‌شود.
نماد عشق و وفاداری
مرگ قو در اب هست و در خشکی نمی میرد
قوها در بیشتر مناطق نیمکره شمالی یافت می‌شوند. در قاره استرالیا و آمریکای جنوبی نیز دو گونه از این پرنده زندگی می‌کنند. آن‌ها در مناطق آبگیری و مردابگونه زندگی و تخم‌گذاری می‌کنند و با آمدن و رفتن فصل‌ها به مناطق دیگر مهاجرت می‌کنند. ایران از جمله مناطقی است که قوهای مهاجر زمستان‌ها را در آن می‌گذرانند و سه گونه قو به مناطق شمالی ایران و دیگر مناطق خاورمیانه مهاجرت می‌کنند.

این پرندگان مانند دیگر اعضای خانواده اردکیان گیاهخوار هستند و از گیاهان آبزی تغذیه می‌کنند. آن‌ها گاه موجودات ریز زیرآبی و به ندرت ماهی‌ها را نیز می‌خورند. قوها در طول زندگی به طور معمول تنها یک همسر اختیار می‌کنند و میزان جدایی در آن‌ها بسیار کم است. آن‌ها تنها در صورتی زوج جدید انتخاب می‌کنند که یا همسرشان بمیرد و یا آنکه نتوانند تخم‌گذاری و جوجه‌آوری کنند. قوها در حالت کلی بسیار آرام هستند و تنها در صورت نزدیک شدن مهاجمان در هنگام نگهداری از جوجه‌هایشان به شدت خشن می‌شوند. این پرندگان جانورانی قلمروخواه هستند و با تمام توان از قلمروی خود در برابر مهاجمان احتمالی دفاع می‌کنند.

به دلایل گوناگون از جمله وفاداری زوج‌ها به هم در میانشان و یا داشتن ظاهری زیبا و باوقار، این پرندگان در داستان‌ها و افسانه‌های سراسر زمین جایگاه ویژه‌ای داشته‌اند. از گذشته‌های دور از این پرنده در ادبیات و هنر جهان، به ویژه اروپا، به نیکی یاد شده و رنگ سفید پرهایش نشانه‌ای از معصومیت و پاکی آن به شمار می آمده است. بسیاری از افسانه‌های مردمان جهان پیرامون قو آن را مرتبط با افسانه آفرینش و نشانه‌ای از خدایان دانسته‌اند.
قوها از لحاظ بدنی بزرگ‌جثه‌ترین عضو خانوادهٔ اردکیان هستند و جزو بزرگترین پرندگان دارای توانایی پرواز به‌شمار می‌آیند
قوها به گونهٔ معمول در نواحی معتدل زمین زندگی می‌کنند و به ندرت در مناطق گرمسیری پیدا می‌شوند. چهار نژاد قو در نیمکره شمالی، یک نژاد در استرالیا و نیوزلند و یک نژاد در آمریکای جنوبی یافت می‌شوند. قوها در بخش‌های گرمسیری آسیا، آمریکای مرکزی، بخش‌های شمالی آمریکای جنوبی و نیز کل آفریقا دیده نمی‌شوند
دشمنان طبیعی قوها را راکون، روباه، سمور آبی، کایوت و سگ‌ها تشکیل می‌دهند که با حمله به آشیانه در هنگام خلوت بودن، اقدام به خوردن و دزدیدن تخم‌ها و جوجه‌ها می‌کنند
قوها هم در درون آب و هم روی زمین تغذیه می‌کنند. غذای این پرندگان را بیشتر ریشه، برگ، و جوانه‌های گیاهان آبی تشکیل می‌دهد
قوها تک‌همسر هستند، در دو سالگی زوج انتخاب می‌کنند و زوج شدن میان آن‌ها می‌تواند تا سال‌ها، و گاه تا پایان عمر، ادامه پیدا کند
قوها به صورت معمول آرام و غیرتهاجمی هستند ولی هنگامی که تخم و یا جوجه دارند می‌توانند به شدت از خود، تخم‌ها، و جوجه هایشان در برابر مهاجمان احتمالی دفاع کنند. قوهای نر محدوده‌ای از اطراف خود و خانواده‌شان را قلمرو خود تلقی می‌کنند و در صورتی که این قلمرو شکسته شود با بازکردن پرهای خود و حرکت سریع به سوی مهاجم، اقدام به حمله به جانوران و حتا قایق‌ها می‌کنند
قدیمی‌ترین تاریخ‌های ثبت‌شده از شکار قوها توسط انسان به دوران عصر سنگ می‌رسد. بومیان آمریکا در گذشته از استخوان‌های قوهای ترومپت‌زن به عنوان اسکنه جراحی و دسته استفاده می‌کردند.در گذشته، اسکیموها در کانادا سوار بر کایاک و کانو با نیزه به شکار قوهای سوت‌زن می‌پرداختند و شکار قو تنها با یک دست افتخاری برای جوانان به حساب می‌آمد
قوها به دلیل رنگ ویژه بدن و رفتارهای منحصر به فردشان همواره در طول تاریخ مورد توجه انسان‌ها بوده‌اند و از آن‌ها در فرهنگ بشری یاد شده‌است. کهن‌ترین نگاره‌های قو مربوط به دوره سنگی می‌شوند. تصاویری از قو مربوط به این دوره بر روی صخره‌های دریاچه اونگا در روسیه پیدا شده‌اند
این نگاره‌ها حاصل خیال‌پردازی‌های انسان‌ها بوده‌اند و نقش آن‌ها در باورهای مربوط به فرهنگ‌های پگان آشکار است. در بعضی از آیین‌های پرستش خورشید، قو به شکل خورشید به تصویر کشیده می‌شد؛ او کسی بود که ارابه براهما را «که سریع‌تر از خیال پرواز می‌کرد،» می‌راند
خدای خورشید در یونان باستان، ارابه‌ای داشت که توسط قوها کشیده می‌شد و او توسط آن به سرزمینی بهشتی می‌رفت که انسان‌ها می‌توانستند در آن هزار سال زندگی کنند.
مردمان روم و یونان باستان آمدن قوها و دیده شدنشان توسط مردم را نشانه‌ای از آب و هوای خوب و دریانوردی امن می‌دانستند
از قو در افسانه‌های یونان باستان نیز سخن به میان آورده شده‌است. در داستان لدا و قو، زئوس در هیبت یک قو بر لدا پدیدار شده و در کنار او می‌خوابد. قوها برای لدا مقدس بودند و این به خاطر پرهای سفیدشان و تصویر V شکل پروازشان در آسمان به هنگام مهاجرت بوده چرا که V در آن هنگام نمادی زنانه تلقی می‌شده؛ از این رو زئوس ترجیح می‌دهد در چنان هیبتی با لدا همخوابه شود.در نوشتار رومیان و یونانیان همچنین به آواز قو در هنگام مرگش توجه شده‌است. ارسطو نخستین اشارات به این آواز قوها را داشته. در حکایتهای ازوپ قویی در پاسخ به پرسش رهگذری که از او دلیل نغمه‌سراییش پیش از مرگ را می‌دهد، می‌گوید که او از آن رو آواز می‌خواند که«به زودی به جایی خواهم رفت که دیگر نه دشمنی دارم، نه شکارچی به سراغم می‌آید، و نه گرسنگی را تجربه خواهم کرد.» بنا به گفته افلاطون، سقراط نیز بر این باور بود که قوی در حال مرگ زیبایی‌های بهشت را در نغمه‌اش پیش‌بینی می‌کند. رابطه قو با جهان پس از مرگ و دانش آن‌ها از آنکه پس از مرگ چه در پیش است تا آنجا پیش رفت که باوری شکل گرفت که در آن تصور می‌شد روح همه شاعران بزرگ در بدن قوها ظهور پیدا می‌کند
افسانه‌ای باستانی در نروژ وجود دارد که قلمرو خدایان را درخت زبان گنجشک بزرگی می‌داند که توسط سه ریشه تنومند نگهداری شده‌است. سومین ریشه درخت در برکه‌ای در آسمان قرار دارد که آبش «هر آنچه در آن وارد شود را همچنان نوار نازکی که درون پوسته تخم‌مرغ است، سفید می‌کند.» درون این آب دو قو زندگی می‌کنند که همه قوهای جهان از نژاد آن‌ها هستند.
این پرنده در میان دیگر فرهنگ‌های اروپایی در اتریش و انگلستان نیز دارای نقش نمادین مهمی بوده‌است.
یکی از نماد هایی که نشان از ملکه . زیبایی و هنر را دارد
این نماد حتما باید در کنار برکه اب امده باشد ودشتی علفزار
این نماد باید با نماد هایی همچون قورباغه نشان آبرا نماد خورشید و غیره بیاید

مرگ قو

ﺷﻨﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﭼﻮﻥ ﻗﻮﯼ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻤﯿﺮﺩ
ﻓﺮﯾﺒﻨﺪﻩ ﺯﺍﺩ ﻭ ﻓﺮﯾﺒﺎ ﺑﻤﯿﺮﺩ
ﺷﺐ ﻣﺮﮒ ﺗﻨﻬﺎ ﻧﺸﯿﻨﺪ ﺑﻪ ﻣﻮﺟﯽ
ﺭﻭﺩ ﮔﻮﺷﻪ ﺍﯼ ﺩﻭﺭ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻤﯿﺮﺩ


ﺩﺭ ﺁﻥ ﮔﻮﺷﻪ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﻏﺰﻝ ﺧﻮﺍﻧَﺪ ﺁﻥ ﺷﺐ
ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻏزل‌ها ﺑﻤﯿﺮﺩ
ﮔﺮﻭﻫﯽ ﺑﺮ ﺁﻧﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﻍ ﺷﯿﺪﺍ
ﮐﺠﺎ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﮐﺮﺩ ﺁﻧﺠﺎ ﺑﻤﯿﺮﺩ


ﺷﺐ ﻣﺮﮒ ﺍﺯ ﺑﯿﻢ ﺁﻧﺠﺎ ﺷﺘﺎﺑﺪ
ﮐﻪ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﻏﺎﻓﻞ ﺷﻮﺩ ﺗﺎ ﺑﻤﯿﺮﺩ
ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﻧﮑﺘﻪ ﮔﯿﺮﻡ ﮐﻪ ﺑﺎﻭﺭ ﻧﮑﺮﺩﻡ
ﻧﺪﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﻗﻮﯾﯽ ﺑﻪ ﺻﺤﺮﺍ ﺑﻤﯿﺮﺩ

ﭼﻮ ﺭﻭﺯﯼ ﺯ ﺁﻏﻮﺵ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺮﺁﻣﺪ
ﺷﺒﯽ ﻫﻢ ﺩﺭﺁﻏﻮﺵ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﻤﯿﺮﺩ
ﺗﻮ ﺩﺭﯾﺎﯼ ﻣﻦ ﺑﻮﺩﯼ ﺁﻏﻮﺵ ﺑﺎﺯ ﮐﻦ
ﮐﻪ ﻣﯽﺧﻮاهداین قوی زیبا بمیرد.

نویسنده:  javads2aa [ جمعه 4 تیر1395 - 10:34pm ]
عنوان پست:  Re: نماد حیوانات

نماد سیمرغ
سیمُرغ نام یک چهرهٔ اسطوره ای-افسانه‌ای ایرانی است. او نقش مهمی در داستان‌های شاهنامه دارد. که نامش کوه اسطوره‌ای قاف است. دانا و خردمند است و به رازهای نهان آگاهی دارد. زال را می‌پرورد و همواره او را زیر بال خویش پشتیبانی می‌کند. به رستم در نبرد با اسفندیار رویین تن یاری می‌رساند. جز در شاهنامه دیگر شاعران پارسیگوی نیز سیمرغ را چهرهٔ داستان خود قرار داده‌اند

مرغی افسانه یی که به سبب صفات برجسته و سیمای اساطیری اش در فرهنگ ایران از دیر باز حضور داشته است . این مرغ فراخ بال بر درختی اساطیری آشیان دارد . این مرغ اسطوره یی که در شاهنامه دارای دو چهره ی مقدس و اهریمنی می باشد بر سرنوشت قهرمانان و حوادث جاری تأثیر گذار بوده است . سیمرغ متعلق به قلمروی ورای واقعیت های این جهان است .

سیمرغ که معادل عربی آن عنقاست ، از جمله عناصر طبیعی قابل توجهی است که در ادب فارسی به گونه های متعدد حضور یافته و" به سبب صفات برجسته یی که هستی او را شکل و تجسم بخشیده است ، امکانات تاویلی بالقوه و متعددی در اختیار فرهنگ و ادب فارسی گذاشته است .

در ارتباط با سیمرغ ، درختی که وی بر آن آشیان دارد نیز وارد داستان می شود و از این طریق این درخت ، سیمرغ با تمام گیاهان و نیز دریایی که درخت در آن رسته است ، مربوط می گردد . چنان که از وصف این مرغ می توان فهمید ، سیمرغ مرغی است مقدس که بعد هم در شاهنامه در چهره ی یک پرنده اساطیری و موجودی ماورای طبیعی حضور پیدا می کند و چنان که از جمله اختصاصات اسطوره است ، این مرغ در سرنوشت قهرمانان و حوادث اساطیری دخالت می کند .
نشان سیمرغ نگاره ایست با ساختاری پیچیده؛ مرغی افسانه‌ای با دُم طاووس، بدن عقاب و سر سگ و پنجه‌های شیر. نشان سیمرغ در دوره ایران ساسانی، بر بسیاری از جاها و ظرفها نقش بسته و شاید نشان رسمی شاهنشاهی ایران بوده باشد
نگاره‌های کشف شده بر بخش غربی دیوار افراسیاب
در شهر سمرقند، شاه یا شاهزاده‌ای را نمایش می‌دهند که همان طرح، همانند جامه خسرو پرویز بر دیوار طاق بستان، روی جامه اش نقش بسته. پژوهشگر نگاره‌های دیوار افراسیاب، پروفسور مارکوس موده، (استاد انستیتوی باستان‌شناسی و هنر شرقی دانشگاه مارتین لوتر آلمان) در پژوهش خود یادآور شده که به دلیل وجود این نگاره بر پیکره خسرو بر طاق بستان، ممکن نیست نشانی ساده بوده باشد، او همچنین شبیه بودن کلاه در این دو پیکره را دلیل دیگری بر مهم بودن شخصیت گمنام نقش بسته بر دیوار افراسیاب می‌داند و در ادامه به این نتیجه رسیده که نگاره سیمرغ، به احتمال بسیار پیکر یزدگرد سوم آخرین شاه ساسانی را نشان می‌دهد
چون تاریخ تقریبی ساخت آن نگاره‌ها با سالهای پایانی شاهنشاهی ساسانی منطبق، و همچنین از بین یکصد پیکره نقش بسته بر آن دیوار، تنها یک نفر جامه اش به این نشان آراسته است. جامه ابریشمی (یا کفتان) دیگری از پایان دوره ساسانی در موزه سرنوچی پاریس با همان نقش به نمایش گذاشته شده. شماری تکه پارچه ابریشمی، کاشی‌ها و ظرفهای سیمین و زرین آن دوران نیز، سیمرغ را در همان قالب و همان نقش نشان می‌دهند.
پیشینه حضور این مرغ اساطیری در فرهنگ ایرانی به دوران باستان می‌رسد. آن چه از اوستا و آثار پهلوی بر می‌آید، می‌توان دریافت که سیمرغ، مرغی است فراخ بال که بر درختی درمان بخش به نام «ویسپوبیش» یا «هرویسپ تخمک» که در بردارندهٔ تخمهٔ همهٔ گیاهان است، آشیان دارد. در اوستا اشاره شده که این درخت در در دریای «وروکاشا» یا «فراخکرت» قرار دارد. کلمهٔ سیمرغ در اوستا به صورت «مرغوسئن» آمده که جزء نخستین آن به معنای «مرغ» است و جزء دوم آن با اندکی دگرگونی در پهلوی به صورت «سین» و در فارسی دری «سی» خوانده شده‌است و به هیچ وجه نمایندهٔ عدد ۳۰ نیست؛ بلکه معنای آن همان نام «شاهین» می‌شود. شاید هدف از این واژه (سی) بیان صفت روحانیت آن مرغ بوده‌است
سیمرغ پس از اسلام هم در حماسه‌های پهلوانی هم در آثار عرفانی حضور می‌یابد. سیمرغ در شاهنامهٔ فردوسی دو چهرهٔ متفاوت یزدانی (در داستان زال) و اهریمنی (در هفت خوان اسفندیار) دارد. زیرا همهٔ موجودات ماوراء طبیعت نزد ثنویان (دوگانه پرستان) دو قلوی متضاد هستند. سیمرغ اهریمنی بیشتر یک مرغ اژدهاست، فاقد استعدادهای قدسی سیمرغ یزدانی است و به دست اسفندیار در خوان پنجمش کشته می‌شود. ورود سیمرغ یزدانی به شاهنامه با تولد «زال» آغاز می‌شود.
سیمرغ بعد از اسلام هم در حماسه های پهلوانی و هم در ادبیات و حماسه های عرفانی حضور می یابد . سیمرغ در شاهنامه دو چهره ی یزدانی و اهریمنی دارد که اولی را در داستان زال و دومی را در داستان اسفندیار می بینیم
سیمرغ اهریمنی که بیشتر یک مرغ اژدهاست و خالی از ظرفیت ها و استعداد های قدسی سیمرغ یزدانی و اساطیری است .
آنچه نمادی از اهریمنی بودن سیمرغ در خوان پنجم اسفندیار باشد در شاهنامه نیست. سیمرغ مظهر خرد تمام و بی نقص است که پاسخ تمام پرسش‌ها در خود دارد، و اسفندیار فره ایزدی دارد و رسالت انتشار مذهب بر دوش اوست که در مسیر تعالی خود سیمرغ را از میان برمی‌دارد. اسفندیار با وجودی که فرهٔ ایزدی دارد و مرتکب گناهی نمی‌شود ولی شخصیت نیکی در شاهنامه ندارد چنان که با حیله پس از هفت خوان راهنمای خود را می‌کشد در قیاس با رستم که وفای به عهد می‌کند و راهنمای خود در هفت خوان را به پادشاهی مازندران می‌رساند
«سام» پدر زال فرمان می‌دهد فرزندش را که با موهای سپید به دنیا آمده در صحرا رها کنند تا از بین برود. سیمرغ به سبب مهری که خدا در دلش می‌افکند، زال را به آشیانه می‌برد و می‌پرورد. سرانجام وقتی سام به دنبال خوابی که دیده‌است به پای البرز کوه (جایگاه سیمرغ)به سراغ زال می‌آید، سیمرغ بعد از وداع با زال پری از خود را به او می‌دهد تا به هنگام سختی از آن استفاده کند. سیمرغ دو جا در شاهنامه کمک‌های مهمی به زال می‌کند.. یکی به هنگام به دنیا آمدن رستم که به علت درشت بودن تولدش با مشکل مواجه شده‌است و سیمرغ با چاره جویی به هنگام، این مشکل را بر طرف می‌کند. دیگری به هنگام جنگ رستم و اسفندیار است که رستم ناتوان از شکست دادن اسفندیار با روشی که سیمرغ به وی می‌آموزد موفق می‌شود اسفندیار را در نبرد مغلوب کند. سیمرغ هم چنین زخم‌های بدن رستم و رخش را درمان می‌کند.

اگرچه در شاهنامه سیمرغ به منزلهٔ موجودی مادی تصویر می‌شود، اما صفات و ویژگی‌های کاملاً فراطبیعی دارد. ارتباط او با این جهان تنها از طریق زال است. به یکی از امشاسپندان یا ایزدان یا فرشتگان می‌ماند که ارتباط گهگاهشان با این جهان، دلیل تعلق آنها با جهان مادی نیست. سیمرغ در دیگر متون اساطیری فارسی هم چون «گرشاسب نامه» اسدی توسی، چهره‌ای روحانی و فرا طبیعی ندارد. اصولاً جز در بخش اساطیری شاهنامه، بعد از اسلام ما متن اساطیری به معنای حقیقی کلمه نداریم، به همین سبب است که سیمرغ تنها با شخصیت و ظرفیت بالقوه تاویل‌پذیری اسطوره‌ایش که در شاهنامه ظاهر می‌شود، به آثار منظوم و منثور عرفانی فارسی راه می‌یابد و از طریق شخصیت رمزی خود در عنصرهای فرهنگ اسلامی جذب می‌گردد. اما روشن نیست که دقیقاً از چه زمانی و به دست چه کسی سیمرغ صبغهٔ عرفانی گرفته‌است.

بنابر آن چه یاد آور شدیم سیمرغ در مقام مرغی اساطیری دارای صفتهای فرا طبیعی زیر است :

– 1بزرگ پیکر و بسیار نیرومند و آسیب ناپذیر است .

– 2بر درخت ویسپوبیش یا کوه البرز آشیان دارد .

– 3داناست و عاقل بالفعل است و به اسرار سپهر آگاه است .

– 4درمان هر دردی را می داند و چاره هر مشکلی را می داند .

– 5طبیبی حاذق است و از کارهای مهم پزشکی بر می آید و پر او شفابخش است .

– 6زال را که کودکی بی پناه است تحت حمایت خود می پرورد . زال که پرورده ی سیمرغ است چهره یی حکیمانه و اساطیری در شاهنامه دارد .

چو سیمرغ را دید زال از فراز

ستودش فراوان و بردش نماز

به پیشش سه مجمر پر از بوی کرد

ز خون جگر بر رخش جوی کرد

شعر دیگر

ابتدای کار سیمرغ ای عجب

جلوه‌گر بگذشت بر چین نیم شب

در میان چین فتاد از وی پری

لاجرم پر شورشد هر کشوری

هر کسی نقشی از آن پر برگرفت

هرک دید آن نقش کاری درگرفت

آن پر اکنون در نگارستان چینست

اطلبو العلم و لو بالصین ازینست

گر نگشتی نقش پر او عیان

این همه غوغا نبودی در جهان

این همه آثار صنع از فر اوست

جمله انمودار نقش پر اوست

چون نه سر پیداست وصفش رانه بن

نیست لایق بیش ازین گفتن سخن

هرک اکنون از شما مرد رهید

سر به راه آرید و پا اندرنهید

جملهٔ مرغان شدند آن جایگاه

بی‌قرار از عزت آن پادشاه

شوق او در جان ایشان کار کرد

هر یکی بی صبری بسیار کرد

عزم ره کردند و در پیش آمدند

عاشق او دشمن خویش آمدند

لیک چون ره بس دراز و دور بود

هرکسی از رفتنش رنجور بود

گرچه ره را بود هر یک کار ساز

هر یکی عذری دگر گفتند باز

نویسنده:  javads2aa [ شنبه 4 تیر1395 - 1:20am ]
عنوان پست:  Re: نماد حیوانات

milad7 نوشته است:
سپاس javads2aa عزیز @};- . تایپک خوب و آموزنده ای ایجاد کردید. لطفا ادامه بدید و از دوستان هم تقاضا میکنم اطلاعاتشونو به اشتراک بزارند. @};- :ymapplause:

مرسی دوست عزیز

نویسنده:  javads2aa [ شنبه 5 تیر1395 - 4:53pm ]
عنوان پست:  Re: نماد حیوانات

نماد هدهد
این پرنده نام‌های مختلفی در زبان فارسی دارد. هدهد و شانه به‌سر دو نام اصلی اوهستند که اولی به صدای وی و دیگری به کاکل شانه‌مانند روی سرش اشاره دارد. پوپک نام دیگری است که آن هم از آواز این پرنده گرفته شده و مرغ سلیمان هم نامی ست که به نقش وی در ماجرای پیام‌بری او از سلیمان به بلقیس ملکهٔ سبا اشاره دارد.
زیستگاه هدهد بایستی دو ویژگی اصلی را داشته باشد؛ وجود زمین‌های بایر یا با پوشش گیاهی اندک که بتواند در آن‌ها به دنبال حشرات، غذای اصلیش، بگردد و و وجود اجسام عمودی دارای شکاف (مثل درخت‌ها، صخره‌ها و حتی دیوار) که بتواند در آن لانه‌سازی کند. این دو ویژگی در بسیاری از زیست‌بوم‌ها دیده می‌شود، در نتیجه هدهدها در زیستگاه‌های مختلف و متفاوتی مانند مناطق گرمسیری، استپ‌های جنگلی، ساوانا، علفزار و فضاهای خالی درون جنگل‌ها زندگی می‌کنند و در زمین‌های تغییریافته توسط انسان‌ها همچون مراتع، زمین‌های کشاورزی، باغ‌ها و حتی نواحی شهری هم دیده می‌شوند. اما در زمین‌های شدیدأ زراعتی کمتر دیده می‌شوند در جنوب اروپا و آسیا هم شکار عامل دیگر کاهش جمعیت آن‌ها در نواحی نزدیک به سکونت انسان‌هاست.
اندازه هدهد ۲۵ تا ۲۹ سانتی‌متر است، طول بالهایش به ۴۴ تا ۴۸ سانتی‌متر می‌رسد. این پرنده سیاه و سفید و صورتی در واقع یکی از بی اشتباه‌ترین پرنده‌ها است مخصوصا پرواز نا منظم این پرنده بی نظیر است. می‌توان به آن عنوان یک پروانه غول‌پیکر را اعطا کرد. کاکل شانه‌مانند این پرنده بیشتر اوقات بسته است و گاهی در مواقع بروز خطر آن را باز می کند.

این پرنده سر و بدن قهوه‌ای مایل به صورتی کم رنگ، دم و بالها با راه راه عرضی پهن سیاه و سفید، کاکل بلند با پرهای بلند نوک سیاه و منقار دراز و خمیده دارد که از آن برای بیرون آوردن کرمها و حشرات از سوراخ ها و زمین استفاده می کتد.

هدهد ماده در هنگام لانه سازی و پرورش جوجه‌ها از انتهای بدنش ترشحات بد بویی خارج می‌شود و موجب می‌شود تا بوی بسیار بدی از لانه بیاید. این بو شکارچیان این جانور و انگل‌ها را فراری می‌دهد و خصوصیات ضدمیکروبی نیز دارد. این ترشحات با خروج جوجه‌ها از لانه متوقف می‌شود. این درحالی‌ست که اکثر مردم بر این تصورند که بوی بد به علت مدفوع این حیوان است.

هدهد پرنده‌ای است که بیشتر روی زمین و در فضای باز تغذیه می‌کند، پروازش کند و موجی‌ست، توام با باز و بسته کردن آهسته بالهاست.
آشیانه این پرنده در داخل سوراخی در دیوار و یا درختان است. همانند خانواده ماهیخوارها این پرنده برای محافظت آشیانه خود از دشمنان از طریق مدفوع بدبوی خود آن را می پوشاند.
هدهدهای غول پیکر منقرض شده (یو. آنتایوس) در جزیره سنت هلن در جنوب غربی آفریقا می زیسته است.
تشخیص این پرنده خیلی آسان است، نر و ماده همشکل هستند، نشانه‌های تشخیص آن عبارت است از سر وبدن حنایی کمرنگ دم وبالها را راهراه عرضی پهن سیاه وسفید. کاکُل بلند (تاجی قشنگ) بر سر دارد. باپرهای بلند نوک سیاه، ومنقار دراز خمیده، بیشتر روی زمین ودر فضای باز تغذیه می‌کند. پروازی کند وموجی وهمراه با باز و بسته کردن آهسته بالهاست. در زمین‌های باز و پردرخت دیده می‌شود.
به طور کلی هدهد پرنده‌ای است که تابستانها فراوان است و گاهی زمستان را در زمین های پست ناحیه دریای خزر می گذراند
در کشتزارهای پهن آور با چمن های کوتاه و یا مرتع های بایر زندگی می کند. بیشتر وقت خود را روی زمین برای شکار حشرات و کرم ها سپری می کند. (پس برای دیدن آن باید روی زمین بیشتر دنبالش بگردید)

داستان هدهد قاصد پیغمبر سلیمان در قرآن مشهور است. هدهد نامه سلیمان پیغمبر را به " ملکه بلقیس " در مملکت سبا رسانید. ملکه بلقیس به اعیان دربار خود گفت یک نامه گرامی به پیش من انداخته شده است واین نامه از طرف سلیمان است. بلقیس خط را خوانده مشاورین واهل دربار خودرا جمع کرده گفت که "این خط بیک طریق عجیب وغریب از طرف یک پادشاه بسیار ارجمند (سلیمان) به من رسیده است. این نامه بنام "خدای بخشنده مهربان" آغاز شده است. گمان نمی‌رود که چنین نامه مختصر وجامع وباعظمت را در دنیا کسی نوشته باشد مطلب این بود که در مقابل من نبردآزمائی سودی ندارد، خیر شما در این است که یکتاپرستی را قبول کنید. این داستان مشهور است در قرآن کریم.
در افسانه‌های یونان ترِاوس (پسر آرس همسر پرونس ) ترِاوس به خواهر همسر خود فیلوملا علاقه‌مند می‌شود، و پس از اینکه با او رابطه برقرار نمود زبان او را قطع می‌کند تا حرفی نزند، و به همسرش پرونس می‌گوید که خواهرش مرده است، فیلوملا مخفیانه بر روی پرده‌ای به خواهر خود نامه می‌نویسد و گناه و جرم ترِاوس را فاش می‌کند، در مقابل پرونس ایتیس فرزندی که از ترِاوس داشته را می‌کشد و گوشتش را به عنوان غذا به همسر خود ترِاوس می‌دهد و وقتی ترِاوس متوجه می‌شود سعی می‌کند هر دو خواهر را بکشد اما هر سه توسط خدای خدایان به پرنده تبدیل می‌شوند ترِاوس هدهد می‌شود، پرونس بلبل (مرغ هزار دستان) می‌شود که هر روز صبح برای غم از دست دادن پسرش آواز می خواند فیلوملا پرستو می‌شود و از آنجایی که زبان نداشته است نمی‌توانسته آواز بخواند و صدای لرزان پرستو به خاطر این می‌باشد.
در شعر کلاسیک چینی هدهد به عنوان نماد پیام آور آسمانی شناخته می شود، که خبر بهار را می آورد. در چین به خاطر زیبایی منحصر به فرد این پرنده آن را پرنده فرخنده ای می دانند.

در گویش فرانسه کلمه "dupe" برای هدهد نیز استفاده می شود به معنی انسان کودن و احمق چون این پرنده از نظر ظاهر احمق بنظر می رسد.

هدهد و خون آن در قرون وسطی باختری جزء ابزار جادو بوده است و برای پیشگویی استفاده می شده است.

در کتاب "پرنده سیاه کوچک" بیل اُدیه به شوخی گفته شده که هدهدها فقط در چمنزارهای حاکمان دیده می شود.
هدهد خندان باغ را خندان کند صحبت مردان از مردانت کند
مهر پاکان در میان جان نشان دل مده الا به مهر دلخوشان

نویسنده:  javads2aa [ شنبه 5 تیر1395 - 5:10pm ]
عنوان پست:  Re: نماد حیوانات

نماد جغد
نام پرنده‌ای شکاری است از راسته بوف‌سانان ، که دارای قدرت شنوایی و بینایی بسیار بالاییست
اَشوزوشت (Ašō.zušta) یا مُرغ بَهمَن نام جغد افسانه‌ای در اسطوره‌های ایرانی است که ناخن می‌خورد.
از جمله پرندگانی که درزمان های اخیر چهره خوبی برای مردم عصر ما نداشته است جغد است که معمولا دیدن آن را خوش یمن ندانسته اند واینکه ریشه این باور از چه زمانی به اعتقادات وباورهای ما نفوذ کرده است را نمیدانیم ولی نکته مسلم این است که این پرنده همواره در ایران باستان مورد توجه وعطوفت ادیانی چون زرتشتی ها قرار گرفته است. این مرغ در اوستا کتاب دینی زرتشتیان (بهنام اشوزشت )aso –zusht به معنای مرغ دوست داشته شده آمده است ونام عامی آن مرغ بهمن یا بوف یا جغد آمده است ودر کتاب پهلوی بندهش به نام "کرشیفت" آمده است نام دینی آن در اوستا وآن هم در وندیداد (کتاب قانون زرتشتیان )یک بار آمده است :
«.....وهنگامی که این مرغ سخن می گوید دیوان از آنجا بگریزند ودر آنجا بنه نکنند .»
مطابق با آنچه در وندیداد وکتابهای زرتشتیان آمده است هر گاه مو وناخن بلند بریده شده فردی که پلید وناپاک بوده است دور ریخته وپراکنده شود مرتکب گناهی بزرگ شده است وبرای آن آدابی در نظر گرفته شده است .اما ربط این باور زرتشتیان به پرنده جغد ، آن است که گفته می شود همواره باید این ناخن ها وموهای بریده شده را در گودالی یا شکافی ریخته شود تا پیشکش به مرغ اشوزوشت شود وبا آنها سلاحی بسازد برای جنگ با دیوان
در کتاب بندهش آمده است :
".....هنگامی که بخواند ،دیوان از او گریزند و(در) آنجا بنه نکنند وبدان روی (جغد ) بنه در بیابان کند ودر ویرانستان باشد تا دیوان آنجا بنه نکنند .اگر ناخن (گرفته شده )افسون نشده باشد (به نظر می رسد منظور آداب خاصی است که در کتاب وندیداد ذکر شده است )دیوان وجادوان آن را ستانند ،تیر گونه بر او افکنند وکشند .بدین روی ،آن مرغ ناخن را ،اگر افسون شود .(جغد آن را نخورد تا دیوان )وجادوان (آن را )بکار نفرمایند .چون افسون شود ،جغد آن را نخورد ،دیوان بدان وسیله نگاه کردن نتوانند ..
ودر کتاب اوستا ووندیداد که طی مراسمی به گودال ریختن ویا جای دادن در شکافی را توضیح می دهد وپیشکش کردن به مرغ اشو زوشت آورده است:

"بدین جا بنگر.در این جا ناخنهایی است که از آن توست. بشود که آنها ترا در نبرد با دیوان مزندی، نیزه ها وخنجرها وکمان ها وتیرهای به پر شاهین نشانده وسنگ های فلاخن باشد .
اگر ناخن ها به پرنده "اشو زوشت "پیشکش نشود نیزه ها وخنجر ها وکمان ها وتیرها ی به پر شاهین نشانده وسنگهای فلاخن می شود ودر دست دیوان مزندی جای می گیرد

در اسطوره‌های ایرانی، اشوزوشت را خدایگان آفریده‌اند تا در مقابل اهریمن قرار گیرد. او کتاب می‌داند و هنگامی که گفتارهای کتاب مقدس را برمی‌خواند دیوها به ترس می‌افتند.
در «صددر» آمده: «خدایگان به افزونی مرغی بیافریده است که او را «آشوزوشت» خوانند و «بهمن‌مرغ» نیز خوانند.

وردی که باید از سوی دینداران خوانده شود اینست:

«ای مرغ اشوزوشت! از این ناخن‌ها به تو آگاهی می‌دهم و آن‌ها را ویژةٔ تو می‌دانم. باشد تا برای تو نیزه‌ها و کاردهای بسیاری شوند، کمان‌ها و تیرهای شاهین‌پر بسیار و فلاخن‌های بسیاری شوند علیه دیوان مازنی.
جغد پرنده سودمندی است زیرا خوراکش انواع موش است و در شکاف‌های تنه درختان و آشیانه‌های متروک زاغان لانه می‌گذارد. جغدها معمولاً شب‌رو و پگاه‌رو هستند یعنی هنگام پگاه و شفق از لانه بیرون آمده و شکار می‌کنند
نقش و رنگ پرهای جغدها حالت استتاری دارند تا به هنگام استراحت روزانه‌شان از مزاحمت‌ها بکاهند
جغدی به نام اشوزوشت در اسطوره‌های ایرانی نقش زیادی در یاری نیروی خوبی دارد
واژهٔ جغد از زبان سغدی وارد فارسی شده‌است و اصل سغدی آن چَغوت است
در متون فارسی واژه‌های مترادف دیگری که برای جغد به‌کار رفته عبارت است از: بوف، بوم، شوگز(پارسی میانه)، بهمن‌مرغ، کوف، یوف، گول، چغد، چغو، کُنگُر، کوچ. کوج. پسک. پش. کوکن. کگران. کوال. نهام. نهار. بیقوچ، بیقوش. بایقوش، قوش. سار. کوره بو (در تنکابن).شوبین (در مازندران.به معنی شب بین)
جغد پرنده‌ای است با صورتی پهن، منقاری خمیده و چشم‌هایی درشت و پاهای بزرگ، در دو طرف سرش دو دسته پر شبیه گوش گربه قرار دارد که گوش‌پر نامیده می‌شوند.
دارای سر بزرگ، صورت پهن و منقار قوی قلاب‌مانند و نیم‌پیدا و چنگال‌های تیز و نیرومند است.منقار قلاب‌شکل نیرومندش به همراه چنگال‌های قوی او برای نگه داشتن طعمه به کار می‌رود. رنگش معمولاً کرم قهوه‌ای است. در نوکش یک شکاف هست. سرش بزرگ است. او هوای تاریک را دوست دارد. شب‌ها پرواز می‌کند.
جغد نوکی کوچک و ظریف دارد. دور دهانش پرهای زبری هست که شبیه مو می‌باشد ولی مو نیست. پاهایش کوچک است و پنجه‌هایش ضعیف و بی‌طاقت. پر و بال او صاف است و خیلی آرام پرواز می‌کند. نوک پرهای جغد به شکلی طراحی شده که در هنگام حمله به طعمه صدای پرها کم باشد.
پرواز آنها بی‌صداست، بعضی از آنها گوش‌پرهای مشخصی دارند. پاهای پوشیده از پر دارند. تک‌زی‌اند و بیشترشان روی درخت زندگی می‌کنند. نر و ماده آنها همشکل است ولی ماده‌ها بزرگ‌ترند
جغدها همیشه طعمه خود را درسته می‌بلعند و پس از آن‌که بخش‌های گواردنی آن را گواردند بازمانده آن را به شکل تفاله از راه دهان بیرون می‌اندازن
جغد چشم‌های بزرگ و رو به جلو دارد که استفاده از هر دو چشم را در یک زمان برای او میسر می‌سازد و دید دوچشمی را فراهم می‌کند. دید دوچشمی برای برآورد فاصله‌ها به هنگام حمله سودمند است. چشم‌های جغد بسیار حساس است و به خاطر بزرگی چشم‌ها حتی در نور خیلی کم می‌تواند ببیند و به همین خاطر خوب شکار می‌کند.
جغد سوراخ‌نشین
چشم‌های جغد اما به چشمخانه چسبیده و در حدقه ثابت است و از این‌رو برای دنبال کردن حرکات طعمه، جغد ناچار است همه سر خود را به پهلو یا پشت بچرخاند. جغد گردن دراز و انعطاف‌پذیری دارد که در زیر پرهایش پنهان شده و این گردن چرخاندن کامل سر را برای او میسر می‌سازد.
نیروی شنوایی جغدها قوی است و شکل پهن و قرص‌مانند صورت آن‌ها به هدایت صدا به سوی گوش‌های بزرگشان کمک می‌کند. منقار رو به پایین آن‌ها نیز برای این است که برای دریافت صدا کمترین مانع را ایجاد کند. در بیشتر گونه‌های شب‌بیدار جغد، یکی از گوش‌ها کمی بالاتر از گوش دیگر قرار گرفته تا صداها را در حالت حرکات عمودی طعمه نیز دریافت و دنبال کند. جغدها با این قدرت شنوایی خود می‌توانند جهت حرکت طعمه را با دقت بالایی تشخیص دهند.برخی از جغدها دارای چنان قدرت شنوایی هستند که می‌توانند یک طعمه را در تاریکی مطلق تشخیص دهند.
چشم‌های جغد به چشمخانه چسبیده و در حدقه ثابت است. این بدان معناست که باید برای دنبال کردن یک مسیر تمام سر خود را بچرخانند. بر خلاف افسانه رایج، جغد نمی‌تواند سر خود را به طور کامل به عقب برگرداند. جغد می‌تواند سر خود را تا ۱۳۵ درجه در هر دو جهت بچرخاند، یعنی مجموعا ۲۷۰ درجه میدان دید دارد.
جغدها دوربین هستند و قادر به دیدن چیزهای در چند سانتی متری از چشم خود نیستند. چشم‌های جغد حتی در نور خیلی کم نیز می‌تواند ببیند و به همین خاطر خوب شکار می‌کند.
غذای این پرندگان از موشهای کور و جوندگان مضر می‌باشد که اغلب به مزارع خسارات فراوانی وارد می‌آورند. پرندگان بزرگتر این گروه از خرگوشها و سنجابها تغذیه می‌کنند. زمانی از حشرات تغذیه می‌کنند. اگر این گروه از پرندگان نباشند موشها و جوندگان مضر مصیبت بزرگی برای مزارع و جنگلها ایجاد می‌کنند. روش تغذیه این پرندگان جالب است و بی‌شباهت به سایر پرندگان شکاری می‌باشد.
این پرندگان شکار خود را تکه تکه نمی‌کنند بلکه آن را اگر کوچک باشد با پوست و یا پر و پشم فرو می‌برند. اگر بزرگ باشد ابتدا کله و سپس سایر اندامهای آنها را می‌خورند و اگر شکار خیلی بزرگ باشد ممکن است آن را قطعه قطعه کنند. مواد غیر قابل گوارش را به صورت توده‌های فشرده و سفت از گلو خارج می‌نمایند.
بوفیان به ساختن لانه علاقه‌ای ندارند و اغلب از مکانهایی مانند شکافها در کوهها ، تنه درختها ، ساختمانهای کهنه و خراب ، برجها ، غارها برای آشیانه استفاده می‌نمایند. تخمها روی زمین آشیانه بدون هیچگونه پوشش گذاشته می‌شوند. تخمها تقریبا گرد یا کمی تخم مرغی شکل است. تعداد تخمها 3 الی 4است. اگر غذای آنها فراوان باشد به 12 تا می‌رسد.
جغد شگفت‌ترینِ پرندگان است. چشمانِ گردش، هراس‌انگیز است. در قیاس با دیدِ تمامِ پرندگان و جانوران، چشمانِ جغد یگانه‌ و بی‌همتاست. شاهین و عقاب چشمانی تیزبین دارند و از بلندایِ آسمان شکارِ خود را روی زمین تشخیص می‌دهند، اما در تاریکیِ قیرگونِ شبانگاهان نمی‌بینند. تنها جغد میتواند شکارِ تیره رنگِ خود را در تیرگیِ بوته‌های‌ِگیاهانِ به‌هم‌تنیده وکوتاهِ زمین تشخیص دهد. جغد سرورِ پرندگان است.
برخی از جغدها هم از قدرت شنوایـی بسیار بالایـی برخوردارند و در نتیجه، شکار خود را از طریق شنیدن صدای آن، ردیابی می‌کنند.
دنیای شب و حیوانات آن همیشه برای انسان ها مرموز و ترسناک بوده است. مرموز و ناشناخته بودن حیوانات شب ،سبب شده است درباره ی آن ها باورهایی منفی وجود داشته باشد. جغدها نیز به دلیل شب زی بودن در بیش تر افسانه ها و داستان ها نماد شومی هستند و صدای شبانه ی آن ها،نشانه ی رسیدن خبرهای بد است. اما برخلاف فرهنگ ما،در برخی مناطق دنیا ،ماننداروپا،جغد نماد دانایی است و به همین سبب آن را بسیار گرامی می دارند.اما در هر صورت ، نمی توان نقش گسترده ی جغد ها را در ایجاد تعدل در طبیعت نادیده گرفت. بنابراین ، چنین باورهای منفی درباره ی این حیوان زیبا و سودمند، نشانه ی شناخت کم ما از این آفریده ی خداوند است.
خداوند هر موجودی را که خلق می کند بهانه ای برای خلقت آن دارد وچه بسا اگر نسل آن حیوان از بین برود چرخه حیات به خطر بیافتد پس چه زیباست که هیچ حیوانی را که آفریده خداست منفور جلوه ندهیم هر چند که به نظر ما زیانکار باشد

چه خوش برقی به چشم شب درخشید

چراغم را فروغی تازه بخشید

مخوان ای جغد شب لالایی شوم

که پشت پرده بیدار است خورشید

نویسنده:  javads2aa [ سه شنبه 7 تیر1395 - 12:35am ]
عنوان پست:  Re: نماد حیوانات

سلام دوستان گرامی کتابی میزارم فارسی که در نوع خودش بی نظیر هست کتاب منطق الطیر عطار نیشابوری

صفحه 1 از 2 همه زمان ها بر اساس UTC + 3:30 ساعت تنظیم شده اند.