- فرمودید که سخنان بنده : {فقط برای مردم عوام و دور از حقیقت ماجرا قانع کننده هست وگرنه اونی که مطالعه داشته باشه میدونه که قضیه از چه قراره }
خوب شما که مطالعه دارید ، بفرمائید از چه قراره و آیا کسی نمیتونه خصوصیات عمومی الهی داشته باشه ؟
- در مورد لوح محفوظ ، حالا شد و سخنان این پست آخریتون درسته و با سخنان بنده تطابق داره
بنده در جواب اون پست اول نوشتم که شما و چند نفر دیگه ، صدقه را بدون اثر بر لوح محفوظ خواندید و این نشون میداد که دیدگاه شما نسبت به لوح محفوظ یه جور دیگه بود و برای صدقه فکر می کردید ، که فقط فاز مثبت ایجاد می کنه و تاثیر مستقیمی نداره
- فرمودید : {درمورد شیخ گیلانی صحبت شد، خدا هیج جایی نگفته برای اینکه بخای به من برسی باید ریاضت بکشی و خودت رو از مردم قایم کنی .اینکه با 1دونه برگ درخت من بتونم سر کنم آیا این کمال هست؟}
این یعنی شما داری ریاضت رو نهی میکنی و ریاضاتی که هزاران شیخ عالی مرتبه ، کشیده اند ، اشتباه بوده ؟ اونوقت فکر می کنید که اونا درک نداشتن و شما دارید ؟
مرتبه ی ذهنی و درکی و عرفانی ، مشایخ ، خیلی بالاتر از آنچه بوده که کسی بتونه کار اونا رو اشتباه بدونه . همانطور که در زمان خودشان هم ، هیچ عالمی نمیتونست ، طبق قرآن کارشون رو رد بکنه
مسئله ی عرفان و طریقت ، پله ای بالاتر از شریعت است و خدا در قرآن مستقیما ننوشته چون اگر می نوشت ، بعنوان یک دستور برای عوام نیز می بود
مثلا فرموده که نماز و روزه بگیرید و مقدار معینی( 17 رکعت نماز و 1 ماه روزه ) برای یک فرد مسلمان تعین شده
اما کسانی که عاشق خدا بودند ، مثل ما از خواندن چند رکعت نماز هراس نداشتند و از دید اجبار به تکلیفات نگاه نمی کردند
بلکه بغیر از انجام تکالیف معین شده ، بمقدار زیادی بر عبادت خود افزوده بودند و مثلا بجای 17 رکعت ، هر شب صدها رکعت نماز می خواندند
و بجای 1 ماه روزه گرفتن ، چندین ماه و روزه بودن و بعضی "صائم الدهر" بودند . یعنی همیشه روزه
درسته که خداوند مستقیما به انجام این کارها اشاره نکرده اما نهی نکرده و اتفاقا بهترین افراد نزد خداوند کسانی هستند که از این کارها کرده اند و خداوند را عاشقانه پرستش کرده اند نه به اجبار
و طی کردن این راه سخت ، بدون ریاضت کشیدن و فشار آوردن به نفس خود ، میسر نبوده ، برای همین برگ درخت خوردن ، یا اینکه خود را از خوردن یک خرما طی چندین سال تحریم کردن . وگرنه خوردن خرما که حرام نیست
- اگر فکر می کنید که بدون ریاضت و سرکوب نفس و انجام عبادات خالصانه ، کسی میتونه به خدا برسه ، شما فقط یک نفر را به بنده معرفی بنمائید که چنین باشد
این نشون میده که دیدگاه شما برای رسیدن به خدا ، طوری دیگر است و راه رو آسون فرض کردید .
ضمنا برای تشخیص این افراد بدانید که : رسیدن به خدا نشانه دارد و به آن شخص ، کرامات و توانائی هایی از جانب خدا بخشیده میشه . مطمئن باشید که هرگز شخصی را نخواهید یافت که کرامات داشته باشد و پشت این کرامات ، زحمت و رنج نکشیده باشد
- قایم شدن از مردم نیز از اختیارات شخص است و به کسی ربطی ندارد که تنها است یا قاطی مردم
- البته سخنان بنده در رابطه با توسل و اولیا ، در جواب شما نبود و روی سخن با مخالفان است و اگر شما مخالف نیستید و اشتباه متوجه شدم ، بنده از شما عذر میخوام چون سخان شما اینطور میرسوند
- در مورد داستان برادر زرگر هم ، شما درست میفرمائید . اما به این معنی نیست که ریاضت کشیدن و دوری از مردم اشتباه باشد
شما اگر امروزه شخص زرگری را می شناسید که بتواند آتش در پنبه کند ، لطفا معرفی بفرمائید . حالا شغلش هم چیز دیگری باشد ، اشکال ندارد
مطمئن باشید که یا همچین شخص زرگری وجود نداشته ، یا اگر داشته بسیار زاهد بوده و سالها با نفس خود مجاهده کرده تا تونسته به این مرحله برسه و این به خدا رسیدن در میان مردم بسیار سخت تر از تنهایی است و درجه اش بالاتر است و بنده مخالف رعایت زهد در میان مردم نیستم . اما همانطور که میبینید این کار بسیار نایاب و نشدنی بوده و بهمین خاطر ، عاشقان خدا ، راه تنهایی را برمیگزیدند و همه هم اینطور نبودن و داشتیم که در مغازه نیز زهد داشته و به کرامات رسیده ( مانند شیخی که ازو در مورد صدق پرسیدند ، دست در کوره ی آهنگری مغازه کرد و آهن گداخته بیرون آورد و گفت صدق این است )
و بهتر است بدانید که بیشتر مشایخ و اولیا ، بعد از تنهایی و دوری ، روزی به هدف رسیدن و آنروز دیگر در غار نمانده اند و به میان مردم آمده اند و مردم را ارشاد و راهنمائی کرده اند . و هر عاقلی می داند که اگر آن تنهایی و ریاضت را نمی کشیدند ، هرگز به این مرحله نمی رسیدند که بتوانند مردم را ارشاد کنند ( مانند بیشتر کسانی که امروزه در میان مردم هستند و مثلا دارن مردم رو ارشاد می کنند اما خودشان هنوز ارشاد نشده اند و 99 درصد مردم نیز از حرف ایشان ارشاد نخواهند شد)
- همین شیخ عبدالقادر که شما مخالف "تنهایی ریاضت کشیدن " ایشان هستید ، بعد از ریاضات منفرده ، به میان خلق آمد و
بیش از 100 هزار نفر نزد وی توبه کرده اند ( در حالی که 99 درصد ما ، امروزه در منزل خود ، از اصلاح کردن 1 نفر برادر تنی خود عاجز هستیم )
و بیش از 3 هزار نفر از یهودیان ، نزد وی به اسلام ایمان آورده اند
و توسط مورخین ثبت شده است که در یک مجلس وعظش ، نزدیک 70 هزار نفر حضور داشته اند
میدونید 70 هزار یعنی چقدر ؟
شاید منکر شوید و فکر کنید که دروغ است و در زمان نبودن بلندگو ، چطوری صدای شیخ به گوش این همه جمعیت رسیده ؟
بله رسیده اما نه طریق زبان بلکه از طریق دل
و شاهد دل همان است که در هر یک از مجالس ایشان ، روزانه دهها جنازه برمی داشتند که از " شدت جاری شدن حق بردل " جان به جان آفرین تسلیم می کردند
خوب امروز شما کدام عالم بی زهد و ریاضت نکشیده را میشناسید که چنین مجالسی داشته باشد و بتواند این همه مردم را اصلاح کند ؟
و این نتیجه ی همان " برگ درختان خوردن " است نه " در میان مردم بودن و نتیجه نگرفتن"
- همانطور که در پست آخرتون ، بخوبی اولیاالله را توصیف کردید ، همانطور هم باید قبول کنیم که آنها از ما بهتر راه درست را تشخیص داده اند
و نباید انجام ریاضت و خلوت نشینی و کارهای بظاهر عجیب را نهی کنیم چون خود این اولیا نیز همگی از همین راهها به خدا رسیده اند و مخالف این راهها نبوده اند بلکه به دیگران آموزش نیز داده اند