تمدن آرتا-جیرفت باستان
در متون کهن تاریخی ایران،دارای دو ایالت«انشان و آرت»است که براساس تحقیقات باستانشناسان و آثار به دست آمده انشان همان فارس کنونی است.اما اینکه آرت کجاست،سالها محل بحث باستانشناسان بود تا اینکه سرانجام حدود ۲۵ سال پیش دکتر مجیدزاده باستانشناس ایرانی که هماکنون سرپرست هیئت حفاری باستانشناسی در جیرفت است نظریهای را مطرح کرد که براساس آن جیرفت کنونی پایتخت حکومت آرت بوده است و البته این نظریه تاکنون نه تنها مخالفی پیدا نکرده بلکه با توجه به آثار به دست آمده از آن تقریبا قطعی شده است.دکتر مجیدزاده دراینباره میگوید: طبق متون ۴۶۰۰ سال پیش،آرت سرزمینی بود که دارای معماری و هنر بسیار بالایی بود،تا آنجایی که شاهان بین النهرین از پادشاه آرت درخواست هنرمند و معمار داشتهاند.مجموعه این امر نشان از غنی بودن این محوطه تاریخی دارد،طوری که تاکنون خاستگاه تمدن بشری را بینالنهرین(جنوب عراق) میدانستند،اما من معتقدم که کرمان(جیرفت)خاستگاه تمدن بشری است.
حوزه فرهنگی هلیلرود در اوایل هزاره سوم قبل از میلاد یکی از بزرگترین مراکز صنعتی-تجاری شرق باستان بوده که در زمینه تولید و صدور کالاهای ساخته شده همچون انواع سنگ و صابون، مرمر و مفرغ به سایر مراکز تمدنی منطقه از جمله بین النهرین فعالیت داشته است.
به گفته دکتر مجیدزاده،از آثاری که باقی مانده میتوان به دو تپه بزرگ در منطقه اشاره کرده از جادهای که از جیرفت به سمت کهنوج میرود در ۳۰ کیلومتری جیرفت روستایی بهنام کنار صندل قرار دارد که در آن دو تپه وجود دارد که حفاریها از آنجا آغاز شده است
حفاری در دو تپه در روستای کنار صندل منجر به پیدا شدن شهری بسیار بزرگ به مرکزیت تپه کنار صندل الف به عنوان حاکمنشین شده و نیز یک سازه خشتی مطبق عظیم که احتمالا سازهای مذهبی
بود(تپه کنار صندل ب)به اعتقاد دکتر مجیدزاده در طول دره هلیلرود پادشاهی کهن با هنر و تمدن درخشان به نام«آرت»وجود داشته که نه تنها به صورت دالان فرهنگی عمل کرده،بلکه در شکلگیری کهنترین تمدن بین النهرین که به سومریها نسبت داده میشود نقش بهسزایی داشته و شاید خاستگاه آن بوده است.
داستان حماسیای به نام«انمرکار و فرمانروای آرت»که بر لوحی چهارگوش به ابعاد تقریبی ۵/۲۲ در ۵/۲۲ سانتیمتر در اوایل هزاره دوم ق.م به نگارش درآمده به وضوح نشانگر حضور تاریخی این تمدن در جیرفت است.داستان که متن آن بالغ بر ۶۰۰ سطر به خط میخی و به زبان سومری است از این قرار است که انمرکار پادشاه اوروک در بین النهرین به منظور دستیابی به مقادیری از سنگ گرانبها نمایندهای از جانب خود به حضور فرمانروای پادشاهی آرت روانه میکند.
آرت پادشاهی دیگری در ایران بود که آن را هفت رشتهکوه از پادشاههای اوروک جدا میساخت و راه یافتن به آن بسیار مشکل بود.آرت شهری خوشبخت بود و معادن فراوان فلز و سنگ داشت،حال آنکه سرزمین پست و جلگهای بین النهرین فاقد این مواد بود و به شدت به آن نیازمند بود.
بنابراین انمرکار چشم طمع به آرت و ثروت آن دوخته بود.در پی این تصمیم انمرکار دست به دامان خواهر خویش«اینن»الهه نیرومند و حامی شهر اوروک شده و از وی میخواهد که مردم آرت را وادار کند به منظور تزئین معابد و نمازخانههای متعدد بهویژه معبد«آبزو»یعنی معبد دریا،برای او طلا و نقره و سنگ لاجورد و دیگر سنگهای گرانبها بیاورند.سرانجام در پایان داستان فرمانروای آرت با درخواست پادشاه اوروک موافقت میکند و مردم آرت به اوروک طلا و نقره و لاجورد میآورند و آنها را در صحن مقدس معبد«اینن»بر روی هم انباشته میکنند.
این لوح بازگوکننده نخستین باری است که فرمانروایی برای آنکه کلمهای از پیامش برای فرمانروای سرزمین دیگری ناگفته نماند و تحریف نشود آن را به صورت مکتوب ارسال میدارد.این داستان حماسی نشان میدهد که در دوران سلسلههای قدیم،فرمانروایان بین النهرینی از وجود این پادشاهی و معادن و سنگها و فلزهای قیمتی آن آگاهی و شناخت کامل داشتهاند و آرت در هزاره دوم و سوم قبل از میلاد پادشاهی نیرومند بوده است.همچنین از این متون چنین برمیآید که صنعتگران و هنرمندان آرت حداقل در طی هزاره سوم قبل از میلاد از شهرت چشمگیری برخوردار بودهاند و فرمانروایان دولتشهرها و پادشاهیهای بین النهرینی از آنها و هنرشان شناخت کاملی داشته
کانال آموزشی
persian archaeologist
https://telegram.me/joinchat/AAAAAD8uAfDJXZ2rj9jCWg