مجتبی نوشته است:
نادر جان اینقدر نگو اخرش کار دست ما میدی این موضوعات باید یواشکی باشه
خودت حالشو ببر به دیگران هم کمک کن
دیگه هم از این نوع پستها نزن ممنون که درک میکنین فعلا پست قبلی رو حذف میکنم با اجازه شما ببخشید
کارمند بشی مگه بده ؟! !
خیلی هم خوبه .
فعلا چند بیت شعر نو تقدیم کنم به خودم!!!
یکی بود یکی نبود ، غیر از دلار هیچی نبود
پولاش جیرینگ جیرینگ مکرد ، خلاصه که پولداری بود
مخواص بره لس آنجلس چرخ باله در بس مگرف
مخواص بیه ولایتش تیاره ره قرض مگرف
ایی بابای پولداره ما یه نازدونه دوردونه داش
نمدانی که چی لوسی بود وقتشه پای نق مذاش
bmw زیر پاش بود ، کارش نیناش نیناش بود
صبح تا غروب مخوابید ، تو کارخانه باباش بود
تابستونا تفریحش تو لاس وگاس شنا بود
زمستونم استوا به هیچی کارش نبود
تراورا تو جیباش دنبالشن نوکراش
اگه اراده کنه مخره بنز تا فرداش
ایی تک پسر گل پسر هف هش دهتا لیسانس داش
باباش براش خیریده بود و الا که عرضه نداش
قند عسل قصه ما به فکر زن افتاده بود
به ننش هی غر مزد نمدانست که شوخی نبود
زنره براش گرفتن بلکه ایی آدم بره
شاید سر عقل بیه عمرش تباهی نره
سالها گذشت و دیدیم هنوز بند باباش بود
وقتشه تلف مکرد همش با گربهاش بود
ایی قصه هم تموم رف کلاغه تو خونش نرف
هر جا bmw دیدی بودون به قصه مو رف
این که کارمند نمیکنه کسی رو ؟