صحنه هایی که آدمو متاثر می کنه

با سلام خدمت تمام دوستان
امیدوارم که شما جزو این دسته از ادمها نیستید
اما بعضی از مواقع وقتی برای کاوش به یک منطقه میرویم با صحنه ها مواجه می شیم بعضیا قبر گبر کاوش کردند و استخوان های اونو بیرون ریختند حالا کار ندارم چیزی داشته یا نه اما انسانیت میگه اون استخوان رو همینجوری رها نکن و برو اون خاک کن حتی قبل از عیدی یه قبر مسلمان رو دیدم دراورده بودند و استخوانها رو روی زمین ریخته بودند بابا اینکار گناه داره اگه دستگاه هتون زد اگه صددرصد مطمئن هستی قبر رو که ریختی بالا به اون مرده احترام بزار و استخوانهای اونو باز دفن کن اگه دیدی قبر یه مسلمون هست اصلان دست نزن
ادم وقتی اینکار رو می بینه از کار خودش هم منزجر میشه به خدا یکم انسانیت هم لازمه

یه روز برای ردیابی طرف یاسوج رفتم که توی محفلی که حفاران گرفته بودند گفتند یه گنج هست که ما با دستگاه مرکز اون را شناسایی کردیم و در ورودی گنج یک شکاف یک متری بود که کمی رطوبت داشت و به من گفتند یک مار نگهبان گنج هست و اجازه نمیدهد کسی دست روی گنج بزارد فردا صبح گفتم من را به اون محل ببرید به محضی که محل را به من نشان دادم رفتم و جلوی شکاف نشستم و گفتم من از جانم سیر هستم میخوامهم این مار بیاید و من را نیش بزند و من از دست شما خلاص شوم . دوست عزیز قوچ شما هم از همین داستانهاست که نوهم باعث این کار شده

دانلود کنید تا ببینید مار روی دفینه رو!

دوست من مار هست و ممکنه باشه یا نباشه ولی اینکه نگهبان دفینه باشه خرافه ای بیش نیست

زیر مار تابوته اگه دقت کنید.آخرسر نشون میددش تابوتو.اما حرفای شمارم تایید میکنم.تخیل و حرف ساختگی زیاده.

من تايپيك طلسم رو قبلا خوندم امشب دوباره هم خوندم اما در اين مورد چيزي پيدا نكردم