بهارتان پر گل
به رسم ادب و احترام درود بر راد مردان فلز جوو به خصوص آقای شمس بزرگ وار دوست خوبمون... از قدیم رسم این بوده که در نخستین روزهای بهار بزرگ و کوچک به یکدیگه عیدی و پیش کش بدهند من عیدی خودم رو گرفتم حضور دوباره آقای شمس و سلامتی ایشان بهترین عیدی و خبری بود که در روز نخست گرفتم به قول معروف سالی که نکوست از بهارش پیداست همه این رویداد ها رو به فال نیک می گیریم و برای رسیدن به اهدافمان سه اصل دانش منطق و تلاش رو به کار می گیریم تا بهترین نتیجه رو در پایان کار کسب کنیم به امید پیرزوی همه دوستان
مژده ای دل که مسیحا نفسی میآید
که ز انفاس خوشش بوی کسی میآید
از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش
زدهام فالی و فریادرسی میآید
زآتش وادی ایمن نه منم خرم و بس
موسی آنجا به امید قبسی میآید
هیچ کس نیست که درکوی تواش کاری نیست
هرکس آنجا به طریق هوسی میآید
کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست
این قدر هست که بانگ جرسی میآید
جرعهای ده که به میخانهٔ ارباب کرم
هر حریفی ز پی ملتمسی میآید
دوست را گر سر پرسیدن بیمار غم است
گو بران خوش که هنوزش نفسی میآید
خبر بلبل این باغ بپرسید که من
نالهای میشنوم کز قفسی میآید
یار دارد سر صید دل حافظ یاران
شاهبازی به شکار مگسی میآید/