نویسنده |
پیغام |
پادمهر
کاربر فعال
تاریخ عضویت: چهارشنبه 11 آذر1393 - 12:16am پست: 160 محل اقامت: البرز
|
ناگهان زنگ می زند تلفن، ناگهان وقت رفتنت باشد...
مرد هم گریه می کند وقتی سر ِ من روی دامنت باشد
بکشی دست روی تنهاییش، بکشد دست از تو و دنیات
واقعا عاشق خودش باشی، واقعا عاشق تنت باشد
روبرویت گلوله و باتوم، پشت سر خنجر رفیقانت
توی دنیای دوست داشتنی!! بهترین دوست، دشمنت باشد
دل به آبی آسمان بدهی، به همه عشق را نشان بدهی
بعد، در راه دوست جان بدهی... دوستت عاشق زنت باشد!
چمدانی نشسته بر دوشت، زخم هایی به قلب مغلوبت
پرتگاهی به نام آزادی مقصد ِ راه آهنت باشد
عشق، مکثی ست قبل بیداری... انتخابی میان جبر و جبر
جام سم توی دست لرزانت، تیغ هم روی گردنت باشد...
|
یکشنبه 16 فروردین1394 - 8:52pm |
|
|
reza68
کاربر حرفه ای
تاریخ عضویت: دوشنبه 2 تیر1393 - 1:29pm پست: 1225 محل اقامت: بهشت ایران
|
پادمهر نوشته است: ناگهان زنگ می زند تلفن، ناگهان وقت رفتنت باشد...
مرد هم گریه می کند وقتی سر ِ من روی دامنت باشد
بکشی دست روی تنهاییش، بکشد دست از تو و دنیات
واقعا عاشق خودش باشی، واقعا عاشق تنت باشد
روبرویت گلوله و باتوم، پشت سر خنجر رفیقانت
توی دنیای دوست داشتنی!! بهترین دوست، دشمنت باشد
دل به آبی آسمان بدهی، به همه عشق را نشان بدهی
بعد، در راه دوست جان بدهی... دوستت عاشق زنت باشد!
چمدانی نشسته بر دوشت، زخم هایی به قلب مغلوبت
پرتگاهی به نام آزادی مقصد ِ راه آهنت باشد
عشق، مکثی ست قبل بیداری... انتخابی میان جبر و جبر
جام سم توی دست لرزانت، تیغ هم روی گردنت باشد... ایول داری داداش خسته . آزادی.18. سیگار. فندک. بهمن.... آلبوم "ص " تو راهه...
|
یکشنبه 16 فروردین1394 - 9:22pm |
|
|
پادمهر
کاربر فعال
تاریخ عضویت: چهارشنبه 11 آذر1393 - 12:16am پست: 160 محل اقامت: البرز
|
reza68 نوشته است: پادمهر نوشته است: ناگهان زنگ می زند تلفن، ناگهان وقت رفتنت باشد...
مرد هم گریه می کند وقتی سر ِ من روی دامنت باشد
بکشی دست روی تنهاییش، بکشد دست از تو و دنیات
واقعا عاشق خودش باشی، واقعا عاشق تنت باشد
روبرویت گلوله و باتوم، پشت سر خنجر رفیقانت
توی دنیای دوست داشتنی!! بهترین دوست، دشمنت باشد
دل به آبی آسمان بدهی، به همه عشق را نشان بدهی
بعد، در راه دوست جان بدهی... دوستت عاشق زنت باشد!
چمدانی نشسته بر دوشت، زخم هایی به قلب مغلوبت
پرتگاهی به نام آزادی مقصد ِ راه آهنت باشد
عشق، مکثی ست قبل بیداری... انتخابی میان جبر و جبر
جام سم توی دست لرزانت، تیغ هم روی گردنت باشد... ایول داری داداش خسته . آزادی.18. سیگار. فندک. بهمن.... آلبوم "ص " تو راهه...
|
یکشنبه 16 فروردین1394 - 9:45pm |
|
|
سید جواد
کاربر حرفه ای
تاریخ عضویت: شنبه 7 اردیبهشت1392 - 6:43pm پست: 560 محل اقامت: زمین
|
سلام جناب پادمهر شما ظاهرا به شعر خیلی علاقه مندید، این شعر هم قشنگ بود لطفا باز هم مطلب بزارید
امام حسن مجتبی (ع): لو سکت الجاهل لما وقع الخلاف اگر جاهل سکوت کند اختلافی پیش نمی آید
|
یکشنبه 16 فروردین1394 - 10:01pm |
|
|
benz
کاربر فعال
تاریخ عضویت: شنبه 21 اردیبهشت1392 - 10:54am پست: 78
|
reza68 نوشته است: سه میلیون جمع کرده بودم ردیاب fpl 35 بخرم . . . . . . . . . . حالا با این توافق اخیر موندم لورنز z1 بگیرم یا gpz7000.... لایک
|
دوشنبه 16 فروردین1394 - 12:00am |
|
|
farokh.p
کاربر فعال
تاریخ عضویت: جمعه 10 مرداد1393 - 11:48pm پست: 141 محل اقامت: دیار آزادمردان، زاگرس جنوبی
|
پادمهر نوشته است: ناگهان زنگ می زند تلفن، ناگهان وقت رفتنت باشد...
مرد هم گریه می کند وقتی سر ِ من روی دامنت باشد
بکشی دست روی تنهاییش، بکشد دست از تو و دنیات
واقعا عاشق خودش باشی، واقعا عاشق تنت باشد
روبرویت گلوله و باتوم، پشت سر خنجر رفیقانت
توی دنیای دوست داشتنی!! بهترین دوست، دشمنت باشد
دل به آبی آسمان بدهی، به همه عشق را نشان بدهی
بعد، در راه دوست جان بدهی... دوستت عاشق زنت باشد!
چمدانی نشسته بر دوشت، زخم هایی به قلب مغلوبت
پرتگاهی به نام آزادی مقصد ِ راه آهنت باشد
عشق، مکثی ست قبل بیداری... انتخابی میان جبر و جبر
جام سم توی دست لرزانت، تیغ هم روی گردنت باشد... سلام پادمهر عزیز. زنده باشی برادر. شعرت خیلی دلنشین بود. علاقه به شعر تو رگ و خون مردم ایران جریان داره. دوستان !! خواهش میکنم هرکسی زیباترین شعری که تا الان خونده یا شنیده یا خودش سروده رو، تو همین تاپیک قرار بده. سپاس فراوان
جور دشمن چه کند گر نکشد طالب دوست گنج و مار و گل و خار و غم و شادی به همند
|
دوشنبه 17 فروردین1394 - 4:04pm |
|
|
پادمهر
کاربر فعال
تاریخ عضویت: چهارشنبه 11 آذر1393 - 12:16am پست: 160 محل اقامت: البرز
|
سطح دسترسی لازم برای مشاهده فایل های پیوست شده در این پست را ندارید.
|
دوشنبه 17 فروردین1394 - 4:12pm |
|
|
reza68
کاربر حرفه ای
تاریخ عضویت: دوشنبه 2 تیر1393 - 1:29pm پست: 1225 محل اقامت: بهشت ایران
|
سروده دکتر بادکوبه ای بخاطر فاجعه اخیرتجاوز به 2نوجوان ایرانی توسط ماموران فرودگاه جده
حج را رهاکن سروده ای از سر درد تقدیم به ایرانیان راستینی که از تازیان خودخواه بی ایمانو سلطه طلب به تنگ آمده اند: رها کن هموطن حج را رها کن. دلت را خانه ی پاکِ خدا کن. رها کن این همه جهل و خمودی. حمایت کم کن از شیخ سعودی خدا در کعبه ی تازی نباشد « خداخواهی»، «خدابازی» نباشد دلت را پاک کن تا حق ببینی وجودت را به حق ملحق ببینی شعار « عزتت» را شیخ خورده؟ توراتاقصر جهل خویش برده؟ تمام مملکت « یارانه گیر» است به چنگ فقروناداری اسیر است. دلار تو عرب را می نوازد که تا ناموس فرزندت بتازد تو گر انسانی و ایران تباری نباید سوی حج ،گامی گذاری خدا زندانی شیخ عرب نیست خدا محدود اشتر با رطب نیست تو ایرانی تباری پای بر من سرِ عزّت نداری؟ وای بر من چه می شد گر فقیه راستینی برآرد دست دل را زآستینی کند تحریم، حج را با شجاعت دمد در جان ما روح مناعت رهاکن هموطن حج را رها کن دلت را خانه ی پاک خدا کن.
|
جمعه 21 فروردین1394 - 1:47pm |
|
|
غضنفر
کاربر حرفه ای
تاریخ عضویت: یکشنبه 28 دی1393 - 12:39pm پست: 1344
|
آقا پادمهر شعر مردم رو به نام خودت نزن ،شعری که شاهين نجفی خونده
خدايا مددی کن
|
جمعه 21 فروردین1394 - 2:00pm |
|
|
پادمهر
کاربر فعال
تاریخ عضویت: چهارشنبه 11 آذر1393 - 12:16am پست: 160 محل اقامت: البرز
|
غضنفر نوشته است: آقا پادمهر شعر مردم رو به نام خودت نزن ،شعری که شاهين نجفی خونده!!! پیوست: خانه شعر امروز، دکتر مهدی موسوی (ناگهان زنگ می زند تلفن) - YouTube.rar
سطح دسترسی لازم برای مشاهده فایل های پیوست شده در این پست را ندارید.
|
جمعه 21 فروردین1394 - 2:34pm |
|
|
|