اشکور بهشت گمشده تاریخ و طبیعت

اشکور . فروردین 94

روستای زیبای اره چاک اشکور علیا
ﺩﺭ ﺑﺎﻻﯼ ﺗﭙﻪ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺩﺭ ﻣﺴﯿﺮ ﺟﺎﺩﻩ ﮐﻼﭼﺎﯼ ﺑﻪ ﻗﺰﻭﯾﻦ ﺭﻭﺳﺘﺎﯼ ﺯﯾﺒﺎ ﻭ ﮐﻮﭼﮏ ‏«ﺍﺭﻩ ﭼﺎﮎ‏» ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﺗﺎ ﺷﻬﺮ ﺭﺣﯿﻢﺁﺑﺎﺩ ۵۰ ﮐﯿﻠﻮﻣﺘﺮ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺑﺎ ﺭﻭﺳﺘﺎﻫﺎﯼ ﭘﺮﻧﺪﺍﻥ، ﺩﻭﮔﻞ، ﮐﺸﺎﯾﻪ، ﻟﺸﮑﺎﻥ ﻭ ﭘﺮﯾﺰﺧﺎﻧﯽ ﻫﻤﺠﻮﺍﺭ ﺍﺳﺖ.
ﺁﺏ ﻭ ﻫﻮﺍﯼ ﺭﻭﺳﺘﺎﯼ ﺍﺭﻩﭼﺎﮎ ﺩﺭ ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻥﻫﺎ ﺧﻨﮏ ﻭ ﺩﺭ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥﻫﺎﯼ ﺳﺮﺩ ﺍﺷﮑﻮﺭ ﮐﻤﯽ ﻣﻌﺘﺪﻝ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﻌﺘﺪﻝ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﯾﻦ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻣﺪﯾﻮﻥ ﮐﻮﻩ ﻟﺸﮑﺎﻥﺗﻠﻪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺩﯾﻮﺍﺭﯼ ﺑﺰﺭﮒ ﻣﺎﻧﻊ ﺍﺯ ﻭﺯﺵ ﺑﺎﺩﻫﺎﯼ ﺳﺮﺩ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﺍﺳﺖ.
ﺍﺭﻩ ﭼﺎﮎ ﺑﺰﺭﮒ ﺗﺮﯾﻦ ﻭ ﯾﮑﭙﺎﺭﭼﻪ ﺗﺮﯾﻦ ﺑﺎﻍ ﻓﻨﺪﻕ ﺍﺷﮑﻮﺭﺍﺕ ﺭﻭﺩﺳﺮ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﻭﺍﻗﻊ ﺷﺪﻩ ﻭ ۲۰ ﺧﺎﻧﻮﺍﺭ ﺟﻤﻌﯿﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﻣﺤﺼﻮﻻﺕ ﺁﻥ ﺷﺎﻣﻞ ﻓﻨﺪﻕ، ﮔﻞ ﮔﺎﻭﺯﺑﺎﻥ، ﻟﻮﺑﯿﺎ ﻭ ﺳﯿﺐ ﺯﻣﯿﻨﯽ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺍﺯ ﻧﻘﺎﻁ ﺩﯾﺪﻧﯽ ﺁﻥ ﭼﺸﻤﻪ ﺯﯾﺒﺎﯼ ﻣﺮﺍﺩﺧﺎﻥ ﺍﺳﺖ .

"اشکور" بهشنت ایران

ﺟﻬﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﭼﻮ ﻓﻨﺠﺎﻧﯽ ﺳﻔﺎﻟﯽ
ﺩﺭﻭﻧﺶ ﺯﻧﺪﮔﯽ ... ﭼﺎﯼ ﺷﻤﺎﻟﯽ
ﺍﮔﺮ ﻋﺸﻘﯽ ﺑﻮﺩ ﺁﻥ ﺣﺒﻪ ﻗﻨﺪ ﺍﺳﺖ
ﮐﻪ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﭼﺎﯼ ﺯﻏﺎﻟﯽ!

یادش به خیر 14 15 سال پیش هنوز این جاده ی جدید سیاهکلرود به جواهر دشت رو احداث نکرده بودن از اون جاده قدیمی تردد میکردن.خیلی جاده ی افتضاحی بود علل الخصوص شیب جاده که تقریبا عمودی بود
فقط با این دوج قدیمی ها و لندرور جنگی میشد مسافرین رو برد جواهردشت. بعد چون از وسط جنگل رد میشد سایه ی درخت ها باعث میشد همیشه جاده گل و شل باشه.هر ماشین یه سری الوار با خودش داشت که وقتی توی گل میموند بتونن با الوار گذاشتن ماشین رو در بیارن.عرض جاده به اندازه یه ماشین بود و سمت راست هم دره بود که فقط ابر دیده میشد حالا وای به حال اون موقعی که توی همچین شرایطی یه ماشین از روبرو در میومد یعنی با هزار جور بدبختی و شعبده بازی این دو تا ماشین از کنار هم رد میشدن
یه قهوه خونه وسط راه بود یه پیرمردی اونجا بود بهش میگفتن بابا جنگلی.خیلی جای دلی بود تقریبا همه ماشینا وایمیستادن برای خنک کردن ماشیناشون.یادمه بابا جنگلی تعریف میکرد میگفت دیروز یه پلنگ حمله کرده بود به یکی از این ماشینا.(این منطقه اون موقع واقعا بکر بود)
حیف که کامپیتور ویروسی شد عکسا پرید وگرنه عکسای جالبی به خصوص از اون جاده قدیمی داشتم البته اونموقع ها هنوز جوردشت اینقدر پیشرفت نکرده بود که بخوان سوئیت بسازن و اجاره بدن و تمام خوبیش به این بود قشر مرفه و بی درد حجوم نیاورده بودن برای ویلاسازی.
هر چقدر پای ادم شهری بیشتر به اونجا باز شد دیگه از کمتر خونه ای موقع غروب بوی نون خونگی بلند شد

واقعا همینه که فرمودید و چه حیف که همه اینا رفتن و خاطره شدن

واقعا داداش صفاتو
این تصویرت خیلی حرف داره ها با ادمش.خیلی وقت میخواد وقتی تو عمقش گم میشی و .......
خدا عمری به مادربزرگت بده و دم تو گرم .بزرگان ما گنج های بزرگ ما هستند که وقتی (دور ازجون)از دست میرن اونوقت تازه میفهمیم.

رضا جون اون بخاری که تو تصویره حدس میزنم تهش با گل پوشیده شده .درسته؟برام خیلی جالب بود توضیحی بده
ممنون
سالم باشید

ممنون دوست عزیز
دمتگرم حال و هوای قدیمو تو دلم زنده کردی
قدیما خیلی با صفاتر بود همون موقه هایی که نه برق بود و جاده ها خاکی بودن و با ماشینهای تویوتا و جیبهای روسی میرفتیم اشکور و روشنایی شبهامون با چراغهای نفتی گرد سور و چراغ سیتکا (زنبوری ) بود
نمیدونم دلیلش چیه ولی از زمانی که جاده و برق به اشکورات اومد نسل خیلی از حیوانات و پرندگان منقرض و نادر شد. مثل دال (لاشخور). تورنگ (قرقاول ) و خرس و پلنگ و...
قدیما همیشه از اینکه جاده خاکیه و بعد از هربار رفتن و برگشتن بایستی کلی خرج جلوبندی و فنر ماشین میکردیم کلی غر میزدیم ولی الان چندسالیه که راهاه اسفالت شده و راحت میریم و میایم اما همونجور که ازقدیم گفتن پشت هر پیشرفتی یه سری خرابی هم وجود داره
کاش میشد برگشت به اون سالها....

جانمی جان

بابا دیوونمون کردیا
عجب جایی داریدا خوش بحالتون
راستی به دوستان بفرمایید پارسی بنویسن ما که لحجه قشنگ شما رو نمیدونیم چه کنیم اخه