نویسنده |
پیغام |
ژنرال
کاربر حرفه ای
تاریخ عضویت: یکشنبه 27 اسفند1391 - 10:53pm پست: 796
|
اقا اره اون فیلمو دانلو کردم...گفتم خدایا حتما زوم کرده رو چاله ای که دارن ازش گنج درمیارن از فاصله 1000 کیلومتری در افق یه نفر معلوم نیست قبر خودشو میکنه یا داره چاه اب میکنه...این اتابک هم خیالات برش داشته
بهترین زندگی برای کسانی است که نیک بیاندیشند وپارسایی را سرلوحه زندگی خود کنند
اشوزرتشت
|
چهارشنبه 9 مرداد1392 - 7:48pm |
|
|
atabak
کاربر حرفه ای
تاریخ عضویت: جمعه 13 تیر1392 - 2:07am پست: 318
|
این فیلمم سرکاریهه دیگه ولی من میبینم دقیقا بغل بوته وسطیه
|
چهارشنبه 9 مرداد1392 - 9:13pm |
|
|
ژنرال
کاربر حرفه ای
تاریخ عضویت: یکشنبه 27 اسفند1391 - 10:53pm پست: 796
|
تفاوت را احساس کنید
سطح دسترسی لازم برای مشاهده فایل های پیوست شده در این پست را ندارید.
بهترین زندگی برای کسانی است که نیک بیاندیشند وپارسایی را سرلوحه زندگی خود کنند
اشوزرتشت
|
شنبه 12 مرداد1392 - 2:24pm |
|
|
parsi
کاربر حرفه ای
تاریخ عضویت: چهارشنبه 1 خرداد1392 - 4:23pm پست: 1227
|
ژنرال نوشته است: تفاوت را احساس کنید اخه داداش اینم مقایسه هست که گذاشتی مردا رو با یه مشت بچه مقایسه میکنی اصلا کسلم کردی داداش حیفه عکس یه مشت بچه رو بذاری کنار عکس لوتی ها
|
شنبه 12 مرداد1392 - 2:57pm |
|
|
atabak
کاربر حرفه ای
تاریخ عضویت: جمعه 13 تیر1392 - 2:07am پست: 318
|
ژنرال نوشته است: تفاوت را احساس کنید ایول دادش فدای اون مردایی اولی که هیچی رو با نا شروع نمیکردندو فکر نا نمی کردندمثل نامردی
|
شنبه 12 مرداد1392 - 8:16pm |
|
|
sami222
کاربر حرفه ای
تاریخ عضویت: شنبه 28 اردیبهشت1392 - 9:33am پست: 280
|
اینم برای دوستان گل
سطح دسترسی لازم برای مشاهده فایل های پیوست شده در این پست را ندارید.
|
شنبه 12 مرداد1392 - 9:06pm |
|
|
sami222
کاربر حرفه ای
تاریخ عضویت: شنبه 28 اردیبهشت1392 - 9:33am پست: 280
|
يك تاجر آمريكايي نزديك يك روستاي مكزيكي ايستاده بود كه يك قايق كوچك ماهيگيري از كنارش رد شد كه توش چند تا ماهي بود . از مكزيكي پرسيد : چقدر طول كشيد كه اين چند تا رو گرفتي ؟ مكزيكي : مدت خيلي كمي . آمريكايي : پس چرا بيشتر صبر نكردي تا بيشتر ماهي گيرت بياد ؟ مكزيكي : چون همين تعداد براي سير كردن خانواده ام كافيه . آمريكايي: اما بقيه وقتت رو چيكار مي كني ؟ مكزيكي : تا دير وقت مي خوابم ، يه كم ماهي گيري مي كنم . با بچه ها بازي مي كنم . بعد ميرم توي دهكده مي چرخم ، با دوستان شروع مي كنيم به گيتار زدن . خلاصه مشغولم به اين نوع زندگي ! آمريكايي : من تو هاروارد درس خوندم و مي تونم كمكت كنم . تو بايد بيشتر ماهي گيري كني . اون وقت مي توني با پولش يه قايق بزرگتر بخري و با درآمد اون چند تا قايق ديگر هم بعدا اضافه ميكني . اون وقت يه عالمه قايق براي ماهيگيري داري ! مكزيكي : خوب ، بعدش چي ؟ آمريكايي : به جاي اين كه ماهي ها رو با واسطه بفروشي اونا رو مستقيما به مشتري ها مي دي و براي خودت كار و بار درست مي كني ... بعدش كار خونه راه مي اندازي و به توليداتش نظارت مي كني ... اين دهكده كوچك رو هم ترك مي كني و مي روي مكزيكوسيتي ! بعدش لوس آنجلس ! و از اونجا هم نيو يورك ... اونجاست كه دست به كارهاي مهم تري هم مي زني ... مكزيكي : اما آقا ! اين كار چقدر طول مي كشه ؟ آمريكايي : پانزده تا بيست سال ! مكزيكي : اما بعدش چي اقا ؟ آمريكايي : بهترين قسمت همينه ، موقع مناسب كه گير اومد ميري و سهام شركتت رو به قيمت خيلي بالا مي فروشي ! اين كار ميليون ها دلار برات عايدي داره . مكزيكي : ميليون ها دلار ! خب ، بعدش چي ؟ آمريكايي : اون وقت بازنشسته مي شي ! مي ري يه دهكده ساحلي كوچيك ! جايي كه مي توني تا دير وقت تا دير وقت بخوابي ! يه كم ماهيگيري كني . با بچه هات بازي كني ! بري دهكده و تا دير وقت با دوستات گيتار بزني و خوش بگذروني....
|
شنبه 12 مرداد1392 - 9:08pm |
|
|
sami222
کاربر حرفه ای
تاریخ عضویت: شنبه 28 اردیبهشت1392 - 9:33am پست: 280
|
يك پيرمرد بازنشسته، خانه جديدی در نزديكی يك دبيرستان خريد. يكی دو هفته اول همه چيز به خوبی و در آرامش پيش می رفت تا اين كه مدرسه ها باز شد. در اولين روز مدرسه، پس از تعطيلی كلاسها سه تا پسربچه در خيابان راه افتادند و در حالی كه بلند بلند با هم حرف می زدند، هر چيزی كه در خيابان افتاده بود را شوت می كردند و سروصداى عجيبی راه انداختند. اين كار هر روز تكرار می شد و آسايش پيرمرد كاملاً مختل شده بود. اين بود كه تصميم گرفت كاری بكند. روز بعد كه مدرسه تعطيل شد، دنبال بچه ها رفت و آنها را صدا كرد و به آنها گفت: «بچه ها شما خيلی بامزه هستيد و من از اين كه می بينم شما اينقدر نشاط جوانی داريد خيلی خوشحالم. منهم كه به سن شما بودم همين كار را می كردم. حالا می خواهم لطفی در حق من بكنيد. من روزی ١٠٠٠ تومن به هر كدام از شما می دهم كه بيائيد اينجا و همين كارها را بكنيد.» بچه ها خوشحال شدند و به كارشان ادامه دادند. تا آن كه چند روز بعد، پيرمرد دوباره به سراغشان آمد و گفت: ببينيد بچه ها متأسفانه در محاسبه حقوق بازنشستگی من اشتباه شده و من نمی تونم روزی ١٠٠ تومن بيشتر بهتون بدم. از نظر شما اشكالی نداره؟ بچه ها گفتند: «١٠٠ تومن؟ اگه فكر می كنی ما به خاطر روزی فقط ١٠٠ تومن حاضريم اينهمه بطری نوشابه و چيزهای ديگه رو شوت كنيم، كورخوندی. ما نيستيم.» و از آن پس پيرمرد با آرامش در خانه جديدش به زندگی ادامه داد.
|
شنبه 12 مرداد1392 - 9:10pm |
|
|
parsi
کاربر حرفه ای
تاریخ عضویت: چهارشنبه 1 خرداد1392 - 4:23pm پست: 1227
|
sami222 نوشته است: يك تاجر آمريكايي نزديك يك روستاي مكزيكي ايستاده بود كه يك قايق كوچك ماهيگيري از كنارش رد شد كه توش چند تا ماهي بود . از مكزيكي پرسيد : چقدر طول كشيد كه اين چند تا رو گرفتي ؟ مكزيكي : مدت خيلي كمي . آمريكايي : پس چرا بيشتر صبر نكردي تا بيشتر ماهي گيرت بياد ؟ مكزيكي : چون همين تعداد براي سير كردن خانواده ام كافيه . آمريكايي: اما بقيه وقتت رو چيكار مي كني ؟ مكزيكي : تا دير وقت مي خوابم ، يه كم ماهي گيري مي كنم . با بچه ها بازي مي كنم . بعد ميرم توي دهكده مي چرخم ، با دوستان شروع مي كنيم به گيتار زدن . خلاصه مشغولم به اين نوع زندگي ! آمريكايي : من تو هاروارد درس خوندم و مي تونم كمكت كنم . تو بايد بيشتر ماهي گيري كني . اون وقت مي توني با پولش يه قايق بزرگتر بخري و با درآمد اون چند تا قايق ديگر هم بعدا اضافه ميكني . اون وقت يه عالمه قايق براي ماهيگيري داري ! مكزيكي : خوب ، بعدش چي ؟ آمريكايي : به جاي اين كه ماهي ها رو با واسطه بفروشي اونا رو مستقيما به مشتري ها مي دي و براي خودت كار و بار درست مي كني ... بعدش كار خونه راه مي اندازي و به توليداتش نظارت مي كني ... اين دهكده كوچك رو هم ترك مي كني و مي روي مكزيكوسيتي ! بعدش لوس آنجلس ! و از اونجا هم نيو يورك ... اونجاست كه دست به كارهاي مهم تري هم مي زني ... مكزيكي : اما آقا ! اين كار چقدر طول مي كشه ؟ آمريكايي : پانزده تا بيست سال ! مكزيكي : اما بعدش چي اقا ؟ آمريكايي : بهترين قسمت همينه ، موقع مناسب كه گير اومد ميري و سهام شركتت رو به قيمت خيلي بالا مي فروشي ! اين كار ميليون ها دلار برات عايدي داره . مكزيكي : ميليون ها دلار ! خب ، بعدش چي ؟ آمريكايي : اون وقت بازنشسته مي شي ! مي ري يه دهكده ساحلي كوچيك ! جايي كه مي توني تا دير وقت تا دير وقت بخوابي ! يه كم ماهيگيري كني . با بچه هات بازي كني ! بري دهكده و تا دير وقت با دوستات گيتار بزني و خوش بگذروني.... جالب و بامعنی بود سامی جان ممنون
|
شنبه 12 مرداد1392 - 9:13pm |
|
|
sami222
کاربر حرفه ای
تاریخ عضویت: شنبه 28 اردیبهشت1392 - 9:33am پست: 280
|
|
شنبه 12 مرداد1392 - 9:33pm |
|
|
|