از نظر دوستان مذهبی عالم یعنی کسی که بیشتر از بقیه قصه های جن و پریان و خدا و شیطان را باور کرده باشد!!
همین ابن سینایی که منبع و مثال دوست ما شده در زمان خویش از جانب بسیاری از دینداران به کافر بودن متهم میشد!!
البته به باور ایشان آن دینداران در گمراهی بودند و بی خرد..!
همانگونه که مخالفان حافظ در گمراهی بودند!!
از کجا ببدانیم که شما هم..؟
حال کدوم آدم عاقلی برای درک حقیقت وجود چیزی موهوم فقط از موافقان سوال میکند بدون اینکه از مخالفان سوالی کند؟؟
البته انسان عاقل و خردمند از هر دو طیف سوال خواهد کرد و میزان شعور و دانش دو طرف را خواهد سنجید و در نهایت خود تصمیم خواهد گرفت.
شاید شما اینشتین رو بعنوان کسی که خداناباور بود قبول نکنید و بگویید که او دانشمند فیزیک بود و نمیتواند منبع و معیار خوبی باشد!
اما نمیتونید این حقیقت رو رد کنید که میزان درک و فهم شما در مقابل این ابر ذهن چنان خجالت آور است که جز انکار و فرار راهی نخواهید داشت..!
خب پس چرا به امانوئل کانت باور ندارید که بی تردید بزرگترین فیلسوف تاریخ شناخته شده؟؟
یا کارل مارکس که متفکر هزاره شناخته شده؟؟
البته برای امثال شما اینان گمراهان بوده اند و نگارنده اصول کافی عالم!!!
بسیاری از این گرانقدرها دعانویسی و کارهای خارق العاده بعضیها را دلیل بر وجود نیروهای ماورایی و در نهایت دلیل بر وجود خدا و... میدانند!!
در جواب این دوستان باید گفت که در تمام دنیا آئیینها و مذاهبی بر پایه ی این نیروهای ناشناخته شکل گرفته اند پس چرا نباید حرف اونها رو باور کنیم؟!!
خیلی جالب هست که یکسری داستانهای بدون منبع تاریخی مشخص یهودیت چنان در افکار بعضیها قوت گرفته که چشم بر حقیقت میبندند و دهان میگشایند!!
اگر به قصه ها باور دارید که مارا با شما کاری نیست!
بگذارید از دید خودتون براتون سوال مطرح کنم:
میگویید که خدا انسان را کامل خلق کرده پس اینهمه مشکلات ژنتیکی از کجا نشات میگیره؟!
البته خواهید گفت که عوامل طبیعی دخیل هستند!!
اما آیا برای خالق از بین بردن عوامل طبیعی سخت بود؟؟
خواهید گفت حکمتی بود..!!
اینو نگی چی بگی؟؟
اصلن از این موضوع بگذریم و یک قدم جلوتر بریم..
سوال:چرا اصلن انسان را آفرید؟؟
عده ای از این مذهبیون میگویند برای عبادت کردن خویش!!
اما عده ای دیگر(که به مسخره بودن پاسخ قبلی آگاه شدند)میگویند:
خلقت در ذات خدا است پس خدای بدون خلقت تضاد دارد!!
میتونم بگم که از پاسخ قبلی هم مضحک تر هست!!
یعنی موجودی رو فرض کنید که برای وجود نیاز داره حتمن کاری کنه وگرنه وجودش به خطر میافته!!
اما عده ای که از بقیه باهوشترن(تا هوش چه خوانده شود!!) میگویند:
او قادر متعال هست و هر چه بخواهد میکند و ما نمیتوانیم علت خیلی از کارهایش را درک کنیم و نخواهیم دانست تا خود بر ما الهام کند..
این را نگویند چه بگویند؟؟
میبینید که دوستان ایدئولوگ هرجا که کم می آورند دست بدامان ذات الهی شده و همه چیز را مرتبط با حکمت و اراده ازلی میبینند!!
این رفتار یعنی چه؟؟
یعنی ایمان!!
ایمان یعنی چه؟؟
یعنی اینکه "نمیخواهم بدانم"
ذهن پاسخگر بشر امروزی آنقدر سوال و ادله ی کافی برای انکار دارد که حتی متفکرترین و دانشمندترین آدمهای مذهبی جوابی برایش ندارند امروزه تمام خداباوران واقعی که عقل و خرد کافی برای درک این موضوع را دارند به این نکته اذعان دارند که باور به ذات ازلی تنها یک باور شخصی و قلبی هست و هیچ دلیل علمی و منطقی برای اثبات ادعایشان ندارند و وارد چنین بحثهایی نمیشوند..
که البته این میتواند نهایت خردمندی یک انسان ایدئولوگ باشد..!
به دوستان قصه پرداز توصیه میکنم کتاب داستانشون رو کنار بگذارند و به حقایق با دید عقل و منطق بنگرند.