چگونگی گرایش ابن سینا به علوم غریبه و غیر معمول :
ابن سینا قبل از اینکه به علوم عرفانی و غریبه روی آورد ، بعنوان طبیب و دانشمندی بزرگ ، تمام علوم زمان خود را فراگرفته بود و مشغول گسترش و موشکافی آنان بود .
با اینکه از همه ی علوم آگاه بود و فیزیک و شیمی و چگونگی ترکیبات مواد و خواص عناصر را میشناخت ، اما در این همه سال ، یک چیز همیشه ذهنش را آزار میداد و با علم او همخوانی نداشت
و آن چیزی نبود بجز " علوم عجیبه و غریبه " و انجام کارهایی که با قوانین موجود فیزیک و شیمی و هیچ علم معمول دیگری قابل اثبات نبود و همخوانی نداشت .
اما از آنجا که فردی متفکر و دانا بود ، بجای سعی در انکار وجود این افعال عجیبه ، با جدیت تمام ، پیگیر قضیه شد ( کاری که منکران افعال عجیبه ، امروزه نمیکنند ) و از هر کسی که چنین افعال عجیبی را دیده یا شنیده ، میپرسید تا بتواند شخص یا عاملی مشخص ، پیدا کند که توانایی انجام کارهای عجیبه و غریبه را داشته باشد که با ذهنیت خود مغایرت داشت .
از آنجا که میزان تزکیه و عبادت افراد روحانی در آن زمان ، بیشتر از امروز بود ( تقریبا بیشتر افراد روحانی توانائی های غیر معمولی داشتد ) اولین و بیشترین موارد عجیبه را در مورد افراد روحانی و مشایخ آن زمان و قدیمتر ، می شنید
پس موثق ترین و قوی ترین شخصی را که بتواند افعال عجیب و غیر معمول انجام دهد ، پیدا کرد و به قصد عین الیقین ( دیدن با چشم ) راهی سفر بسوی آن شخص شد . و آن شخص کسی نبود جز ،
سلطان طریقت وقت ،اعجوبه ی ربانی ، شیخ ابوالحسن خرقانی
ابن سینا بسمت خرقان و به قصد دیدن شیخ راهی شد تا بلکه با چشم خود چیزی غیر معمول ببیند تا عقل فیزیکی از این تناقض ، بیرون آید
وقتی که بوعلی به خرقان رسید ، شیخ در خانه نبود . از عیال شیخ سراغش را گرفت ( زن شیخ میانه ی خوبی با شیخ نداشت و با اینکه افعال مهمی را با چشم خود دیده بود ، بازهم ایمانش سست بود ( نمونه ای از آیات سوره ی یس ) )
بوعلی پرسید که شیخ کجاست ؟ زنش گفت : آن زندیق کذاب را چه میکنی و برای چه میخواهی ؟ او به هیزم رفته است ، خود برو پیدایش کن . همچنین بسیاری ناسزا به شیخ گفت . بوعلی فکر کرد که : شیخی که زنش منکرش بود ، چگونه باشد ؟ و نباید کاری از او بربیاید .
پس بسمت صحرا رفت تا بلکه شیخ را ببینید و توانستن یا نتوانستن برایش روشن شود .
وقتی در صحرا شد ، دید که شیخ از هیزم بازمی آمد و مقداری درمنه بر شیری نهاده و میراند .
بوعلی با دیدن شیر و فرمانبرداریش ، از دست برفت و متحیر گشت
سلام کرد و گفت که شیخا این چه حال است ؟ ( بوعلی در فکر انکار زن و دیدن این وضع بود ) شیخ بدون اینکه بوعلی از زنش چیزی بگوید ، به بوعلی گفت : آری ، تا ما بار چنان گرگی ( زنش ) را به دوش نکشیم ، چنین شیری بار ما نمیکشد . ( کنایه از ریاضت و سختی این راه دارد تا به ثمر برسد )
پس به پس منزل باز آمدند ، بوعلی بنشست و سخن آغاز کرد و بسی گفت، شیخ پاره ای گل در آب کرده بود تا دیواری عمارت کند، دلش بگرفت ، برخاست و گفت مرا معذور دار که این دیوار را عمارت می باید کرد، و بر سر دیوار شد و مشغول بنائی بود . ناگاه تبر از دستش بیفتاد، بوعلی به احترام برخاست تا آن تبر بدستش باز دهد، پیش از آنکه بوعلی به آنجا برسد ، شیخ دستش را بسوی تبر کرد و آن تبر برخاست و بدست شیخ بازآمد
با دیدن این حال ، بوعلی به یکبارگی از دست برفت و تصدیقی عظیم بدین حدیثش پدید آمد و همه چیز بر او عیان شد .
او به دیار خود بازگشت اما با شور و آتشی در قلب که هرگز تجربه اش نکرده بود .
پس علوم قبلی را جمع و جور کرد و با شور و علاقه ، رو به علوم غریبه آورد .
او با یقین کامل سعی بیشتری در عبادت کرد و همچنین ریاضت و سختی های راه را متحمل شد . دیری نگذشت که تلاشش به ثمر رسید و هر روز افعال عجیب دیگری را میدید و از خود او نیز سرمیزد . از آن پس به درجه شیخ نیز رسید .
ترکیب علم قدیمش با علم جدید ، دنیایی متفاوت بر او ظاهر کرد که بر کمتر دانشمندی این دو راه ، جمع آمدند
شیخ الرئیس ابو علی سینا ، در توانائی علوم غریبه ، کتابها و نسخه های بیشماری نوشت که هم اکنون نیز برای افراد عادی غیر قابل درک است
از آنجا که او قبلا طبیب واردی بود ، طبابتش را ترک نکرد ، بلکه ، از شاخه ی طبابت و علاج امراض سخت و چگونگی رمز و راز آنها ، در علوم غریبه ، تحقیق و تلاش بیشتری کرد و نسخه های عجیبی برای درمان بیماریها ، نوشت که با نسخه های قبلی کاملا متفاوت بود . و همچنین نسخه های قبلی ( گیاهی ) را با موشکافی بیشتری بررسی کرد و رمز و رموز بیشتری را از آنها استخراج کرد .
او همچنین از علم آسمان شناسی و ستاره ها و تاثیر آنها بر اعمال زمینی و وجود موجودات و عناصر ماورائی، آگاه شد و کتابهایی نیز در آن شاخه نوشت . همچنین ترکیب پیچیده تری از اعمال آسمانی و کارهای روحانی و نسخه های درمانی ، ایجاد کرد و در طبابت بکار برد و بهم ربط داد و از همه فایده گرفت .
اگر کتابهایش را در این مورد مطالعه کنید ، به نسخه هایی برخورد خواهید کرد که اگر با شرایطش انجام شوند ، شفای کامل هستند . اما هنوز علم امروزی چرا و اگر ، تاثیر آن عناصر را در غلبه بر بیماری نمیداند و در آزمایشات چگونگی کار آن عناصر ، نتیجه ای حاصل نمیشود . یعنی عناصر با ان شرایط شفا می دهند اما دلیلش هنوز مشخص نشده است که چگونه ؟
همچنین برای آگاهی شما : نسخه هایی دارد که چنان ترکیبات پیچیده و مراحل مختلفی را بر سر عناصری اعمال میکند ، که انجام این مراحل متعدد هنوز نیز با علم و آزمایشگاه و وسایل امروزی ، ممکن نیست که حتی بصورت اتفاقی حاصل شوند و جواب درست بدهند .
یعنی برای یک دارو یا نسخه ، اینقدر تعداد عناصر و تعدا مراحل ترکیبی و غیره ، زیاد است که ممکن نیست انسان بوسیله ی آزمایشگاه و ترکیب کردن و حتی آزمایش وخطا ، به آن دارو برسد . چون مراحلش از حد خارج است . ( همانا که میبینید بیشتر داروهای امروزی یک یا فقط چند ترکیب دارند و نهایتش فقط یک یا چند فعل بر روی اون عناصر ترکیبی انجام شده تا نتیجه بدهند )
از این رو برای هر خواننده عاقل یا دانشمند داروسازی ، کاملا عیان است که این نسخه ها از جاهایی ماورائی سرچشمه گرفته اند و بوسیله ی یک عامل غیر معمول ، بدست ما رسیده اند .
ابن سینا بیش از 130 جلد کتاب دارد ( بیشتر از تعداد کتابهایی که شاید ما بدرستی خوانده باشیم )
و اگر تعداد رساله ها و تالیفات و نسخه های ایشان را در نظر بگیریم به 250 عدد هم میرسد
تعدادی از کتابهای او نیز به سرقت رفته و گمنام مانده اند .