به ماورا خوش آمدید

دلیل زلزله ترکیه چیست؟
ایا به نشانه های اخرالزمان نزدیک میشویم؟

سلام استاد سنه دژ عزیز
ممنون از مطالب خوبتون
این پیشگوی بزرگ چه کسی هست ؟
به نظر شما جنگ ایران و آذربایجان اگر کوتاه هم باشه انجام خواهد شد؟

سلام بر شما
خواهش میکنم
اینجا نمی خوام از کسی اسم بیارم . در نت جستجو کنید مشخص هستند
از قدیم ، بیشتر پیشگویی ها بخاطر نبود امنیت ، بصورت رمزی و شعر اظهار میشدن
بعضیها از نوشته ها از بین رفتن و بعضیها دستکاری شدن .
اگه اشعاری رو دیدید که با زمونه همخوانی نداره ، یا جدید هستند یا دستکاری شدن ، حتی اگر شعر بود

مطالبی هم که اصل باشن متاسفانه کامل نیستن . حتی در نت هم کاملشون گیر نمیاد
شاید دست افراد خاصی وجود داشته باشن ، اما هیچوقت رو نمی کنن یا کامل رو نمی کنن

و پیشگویی هایی که ترتیبشون مشخص نیست . این بدترین حالت برای پیشگویی هست
یعنی مثلا اشعاری رو بصورت پراکنده داشته باشید و هر قسمت مربوط به دورانی باشه که تاریخ و ترتیب نداشته باشه . اونوقت نمیدونیم که فلان واقعه ، کی اتفاق میافته یا حتی برای بعضی از پیشگویی ها نمی دونیم بعد از کدوم اتفاق ، این اتفاق میافته
از میان این اشعار قدیمی ، فقط یه پیشگوی جدید میتونه ، پیشگویی درستی رو ارائه بده ، چون پیشگویی هایی که ترتیب تاریخ نداشته باشن ، زمان وقوعشون مشخص نیست
فقط میدونیم که در آینده چه حالتهایی پیش میاد ، اما ترتیب و زمان وقوع اون حالتها رو نمی دونیم
مثلا وقتی نوشتن در فلان کشور زلزله میاد ، این خوبه اما تا زمانش مشخص نباشه ، فایده ای نداره . فقط میتونیم مقداری آمادگی قبلی داشته باشیم . اونم آمادگی در دراز مدت

در مورد جنگ و احوالات کشوری علاقه ای ندارم و چیزی نپرسید . بطور کلی ، هیچ کشوری در آینده نمیتونه ایران رو از نظر جنگی شکست بده . فعلا هم جنگی به اون صورت که فکر میکنید نداریم
با توجه به اینکه ، مطالب ماورایی مقداری به حاشیه کشیده میشه و دوستان رعایت نمیکنن ، اون روالی رو که در نظر داشتم ، دیگه نمیخوام اینجا ادامه بدم ، چون بدتر هم میشه
فقط مواردی مثل اتفاقات و زلزله رو که قبلا پیشگویی کردم یا بنوعی قول دادم رو اشاراتی میکنم که فرق جزئیات مشخص بشه و بدونید که کسی جزئیات رو قبلا نگفته . مگر اینکه بعدا از حرفهای بنده کپی بکنه

جدیدا همان پیشگوی هلندی ، در مورد زلزله ی بعدی در استانبول خبر داده ( البته بعد از پست بنده که قبلا استانبول را خبر دادم ) و امیدوار است که بتواند چند روز قبلش خبر بده ، اما اینبار نمیتونه زمان رو مشخص بکنه . فعلا چند تا زلزله داریم تا برسه به اصلی و با اونا اشتباه میگیره چون پیش بینی علمی با پیش بینی روحی فرق داره
اگه پیشگویی ، دارای جزئیات نباشه ، پیشگویی محسوب نمیشه و فقط یک نظر هست که هر کسی میتونه از نظر علمی ، چنین نظری بده

به جزئیاتی که عرض میکنم توجه کنید تا فرقها مشخص بشه :

تا زلزله ی اصلی که در ترکیه میاد ، چندین زلزله ی کوچک و نسبتا بزرگ ، دیگه خواهیم داشت که از همان اطراف نقاط قبلی ، و بعدا بسمت مرکز ترکیه پیش میره .
اما زلزله ی نهایی ، در سمت غرب ترکیه خواهد بود و شهرهای زیادی رو نابود میکنه ، نه فقط یکی دو شهر
این محقق گفته در استانبول میاد ، اما تنها استانبول نیست و مرکزش از استانبول شروع نمیشه . ایشان طبق نقشه ی گسل حدس میزنه و فکر میکنه که هدف استانبول است
شنیدن کی بود مانند دیدن
اما فقط استانبول نیست که داغون میشه . تمام غرب خواهد لرزید و شهرهای اطراف نیز فرو خواهند ریخت . به دور آبها و شهرهای پائینتر که انتظارش را ندارند

جزئیات ریزترش اینه که زمین کلا جابجا میشه و شبیه زلزله های قبلی نیست . آب به خشکی میاد و خشکی میره تو آب . پلها جمع میشن و فاصله ها بهم میریزه و دریا از زیر شکافته میشه
گوشه هایی از آخرزمان را خواهند دید
و برخلاف اکثر زلزله های بزرگ که بیشترشون در شب اتفاق افتادن ، اینبار زمین لرزه در روز اتفاق میافته و مردم شاهد این خشم زمین خواهند بود . دیگه از این دقیق تر ؟
زمانش زیاد نزدیک نیست و روزش رو تا نزدیک نشه نمیدونم ، اما ساعاتش رو میدونم

خداوند به مومنان رحم کنه
سنه دژ

ممنون از شما
آیا این پیشگویی‌های به صورت جفری انجام میشه
یا به صورت سفر روحی هست ؟

سلامت باشید
خیر ، بنده از جفر استفاده نمی کنم

- سفر روحی نیز ، برای بدست آوردن اتفاقات لحظه ای در آینده ، روش خوبی نیست . بلکه برای دیدن احوالات خوبه .
مثلا با این روش اگه بخوایم بدونیم در آینده زلزله ای پیش میاد یا نه ؟
خودبخود هزاران سوال ، پیش رو داریم : هزاران شهر داریم و بیشمار زمان آینده داریم . کجا را بگردیم و کدام زمانها را بگردیم ؟
و از همه مهمتر ، وقتی ندونیم که اصلا حادثه ای در آینده داریم یا نه ، دنبال چه بگردیم ؟
مثلا : برای زلزله ای که نمیدونیم اصلا پیش میاد یا نه ؟ و اگه پیش میاد ، در کجای جهان پیش میاد ؟ و کی پیش میاد ؟ باید هزاران هزاران بار سفر روحی به نقاط بیشمار دنیا ، در زمانهای بیشمار ،داشت تا شاید بصورت اتفاقی ، در جایی ، به حادثه ای برخورد داشت . و هزاران زمان را باید گشت . یعنی مثل اعدادی که مرتبا به توان میرسونی ، تعداد بیشتری میخواد . این اصلا روش خوبی برای پیش بینی نیست
سفر روحی رو ، برای مواردی انجام میدیم که جسم انسان نمیتونه به اون حیطه وارد بشه
مثل عالم ارواح و اموات
و مثل نفوذ به زمین برای دیدن دفینه
ضمنا کسانی که میتونن روحگردی کنن ، معمولا در زمان حال هستند . سفر به گذشته یه پله بالاتره و سفر به آینده از طریق روح ، بازم بالاتره و سخت تر
اگه کسی توانش رو داشته باشه ، بخاطر تعداد بیشمار لازم ، با این روش فقط میتونه بره مثلا تو آینده ، در فلان شهر گشتی بزنه و مواردی رو که میخواد دنبالش بگرده ببینه چیا تغیر کردن و اوضاع چطوریه
البته اینم چیز کمی نیست اما روش خوبی برای پیش بینی نیست . اینطوری سخت میشه .
این یه نوع آینده نگری هست . یعنی نگاه کردن به جایی در زمانی دیگر

برای پیشگویی آینده ، باید چشم قلب باز باشه و به سرچشمه وصل باشی
چیزی مثل چشم سوم هست .
و مقام بالایی میخواد و آدمی دل پاک
مرحله ای بسیار حساس است
برای همینه که افراد کمی رو داریم که بتونن واقعا پیش بینی کنن و از میان آنها ، افراد کمتری رو داریم که بتونن همیشه در این حال باشن

من یک زمانی که چشم خودم رو می بستم تصاویری ناشناخته از جلوی چشمم رد میشدن که معلوم نبود که کجاست آیا اینها به چشم سوم مربوط میشه یا اینکه چیز خاصی نیست

آورده اند که «سلطان محمود غزنوی» در شهر غزنین، در باغِ هزار درخت در طبقه ی بالای کاخ، در اتاقی به همراه ابوریحان بیرونی نشسته بود. سلطان محمود رو به ابوریحان کرد و گفت: «شنیده ام که از علم ستاره شناسی خبر داری، حکم کن و بگو که من از کدام در بیرون نخواهم رفت. آن را بر تکه کاغذی بنویس و در زیر تشک من قرار بده.»

ابوریحان بیرونی «اُسطُرلاب» خواست و احوال ستارگان را اندازه گرفت و موقعیت خورشید را تعیین کرد. بعد از کمی فکر کردن، جواب سلطان را بر تکه ای کاغذ نوشت و آن را زیر تشک سلطان محمود قرار داد. سلطان محمود گفت: «آیا حکم کردی؟»

ابوریحان گفت: «بله»

سلطان محمود دستور داد تا تیشه و بیل بیاورند و در سمت شرق در کنار در چهارم، در دیگری را بکنند و او از آن بیرون رفت. سپس گفت که آن تکه کاغذ را بیاورند. سلطان محمود با تعجب تمام دید که ابوریحان بر روی کاغذ نوشته است:« سلطان از هیچ کدام از این چهار در بیرون نمی رود، بلکه بر دیوار شرقی دری می کنند و او از آن در بیرون می رود.»

سلطان محمود وقتی این مطلب را خواند بسیار عصبانی شد و دستور داد ابوریحان را از بالای قصر به پایین بیاندازند. ماموران حکم سلطان محمود را اجرا کردند و ابوریحان را از بالای بام به پایین انداختند اما در چند متری سطح زمین توری بسته شده بود که از شانس خوب ابوریحان، او روی آن تور افتاد و صدمه ای ندید.

سلطان محمود وقتی دید به او صدمه ای نرسید گفت: «او را بیاورید.»

ابوریحان را نزد سلطان حاضر کردند. او به ابوریحان گفت: «آیا از این اتفاق خبر داشتی؟»

ابوریحان گفت: « بله من می دانستم که چنین اتفاقی می افتد اما به من آسیبی نمی رسد.»

سلطان گفت: «آیا دلیلی برای حرفت داری؟»

ابوریحان غلامش را صدا زد و از او خواست تقویمی را که احوال خودش را در آن نوشته بود بیاورد. در آن تقویم احکام آن روز را پیدا کرد که در آن نوشته شده بود: «مرا از جای بلندی می اندازند اما به سلامت به زمین می آیم و تندرست بر می خیزم.» سلطان محمود با شنیدن این داستان بیشتر ناراحت شد و دستور داد او را به قلعه ببرند و زندانی اش کنند.

ابوریحان بیرونی را به قلعه غزنین بردند و شش ماه در آن جا بی گناه حبس بود. این هم نمونه ای از استبداد و زور گویی سلطان محمود غزنوی. در آن شش ماه که ابوریحان در «قلعه غزنین» زندانی بود، هیچ کس حرف ابوریحان را پیش سلطان محمود نزد و وساطت او را نکرد. تنها یکی از غلامان او به قلعه می رفت و کارهای او را انجام می داد.

روزی این غلام در دشت های غزنین مشغول عبور بود که فالگویی او را خواند و به او گفت: «من در طالع تو حرف های گفتنی زیادی می بینم، به من هدیه ای بده تا آن را برای تو بگویم.» غلام دو درهم نقره به او داد و فالگو گفت: «عزیزی از نزدیکان تو در رنج به سر می برد. او از امروز تا سه روز دیگر از آن رنج خلاص می شود و با هدیه های بسیاری به خانه بر می گردد.»

غلام که خوشحال شده بود، خواست هر چه زودتر این خبر را به ابوریحان بیرونی بدهد و او را خوشحال کند. او داستان را برای ابوریحان تعریف کرد. ابوریحان لبخندی زد و گفت: «ای نادان! نمی دانی که در چنین جاهایی نباید ایستاد تا کسی سر کیسه ات نکند!؟ دو درهم به خاطر این نادانی ات از دست دادی.»

چنین روایت کنند که خواجه احمد حسن میمندی در این شش ماه منتظر فرصتی بود که وساطت ابوریحان را کند. عاقبت این فرصت در شکارگاه دست داد. او وقتی سلطان را خوشحال و خشنود دید، کم کم سخن را به دانش نجوم کشاند و سپس گفت: بیچاره ابوریحان که دو پیش بینی به آن خوبی کرد، به جای اینکه از شما پاداش بگیرد زندانی شد.»

سلطان محمود گفت: «خواجه بداند که من خودم هم از این اتفاق ناراحت هستم. می گویند که این مرد در جهان بی نظیر است و بعد از ابو علی سینا کسی همتای او نیست. اما چه کنم که هر دو حکمش برخلاف رای من بود و پادشاهان حکم کودکان را دارند، اگر سخنی بر وفق رای آنها نباشد عصبانی می شوند و از کوره در می روند. او می بایست حرفی میزد که موافق نظر من باشد تا از ما بهره ببرد. آن روز که ابوریحان آن دو پیش بینی را کرد، اگر یک کدام از آنها به خطا می رفت برای او خیلی بهتر بود.»

سلطان محمود سپس دستور داد تا او را از زندان آزاد کنند و یک اسب به همراه یک غلام و یک کنیز به همراه هزار دینار طلا و هدایای دیگر به ابوریحان بدهند. طبق پیش بینی فالگو، ابوریحان را بعد از سه روز آزاد کردند. سلطان از او معذرت خواست و گفت: «ای ابوریحان، تو دانشمند بزرگی هستی و احترام تو بر ما واجب است ولی اگر می خواهی از ما بهره مند باشی، موافق میل ما حرف بزن چیزی بگو که به مزاج ما خوشایند باشد.»

ابوریحان از آن به بعد رفتارش را با سلطان عوض کرد و سعی کرد حرفی نزند که مخالف رای سلطان محمود باشد. او بعد از این که به خانه رفت به غلامش گفت:«به دنبال آن فالگو برو و او را پیدا کن.» غلام بعد از چند روز جست و جو آن فالگو را پیدا کرد و پیش اربابش آورد. فالگو شخص بسیار نادان و بی سوادی بود. ابوریحان به او گفت: « آیا از طالع خودت به هنگام تولد خبر داری؟»

فالگو گفت: «آری» و آن را به ابوریحان نشان داد. ابوریحان در طالع فالگو نگاه کرد و دید که در هنگام تولد از استعداد پیشگویی به بهترین شکل برخوردار بوده است و به همین دلیل هر چه به دلش می آید نزدیک به حقیقت است.

این داستان در باره ابوریحان بیرونی هست که با علم نجوم پیشگویی میکرده شاید داستان یه مقدار کم و زیاد داره اما اصلش اینه که ابو ریحان علم پیشگویی با علم نجوم بلد بوده اون هم دقیق
استاد سنه دژ نظر شما چی هست؟
با تشکر