تجربه ای نزدیک به برونفکنی((پرواز روح))

سلام دوستان
ساسان عزیز ممنون بخاطر تجربه خوبتون.
لطفا اگه میشه ادامه بدین تا همه استفاده کنن.
یاعلی --- غقیائیل

ممنون از توجه شما بینا جان.
مورد بعدی بدین صورت است که شما اگر قسمت قبلی پیشرفت کنید میتونید تصمیم بگیرید که خواب خود رو تغییر بدید و به زمان ویا مکانی که میخواهید ببرید.
به عنوان مثال من در حال خواب دیدن بودم که به اون حالت رسیدم که اسمش رو گذاشتم بیداری در خواب.
وخواستم برم در یک باغ زیبا .
همین که اراده کردم خودم رو دریک باغ بسیار زیبا دیدم فصل بهار بود رنگهای اونجا واقعا چندین برابر رنگهای واقعی شفاف و زیبا بودن پروانه های زیبا گلهای رنگارنگ یعنی تو عمرم چنین جایی ندیده بودم وخیلی جالب بود که فصل زمستان بود ولی اونجا فصل بهار بود. همچنین در این حالت اگه میخواستم صدای اطراف بدنم رو هم میتونستم بشنوم . اون زمان مشغول خدمت بودم وحرفهای بچه های آسایشگاه رو هم میفهمیدم ولی توی باغ هم بودم وتمام زیبایی اونجا رو درک میکردم.
در مورد شروع این حالت(بیداری درخواب) باید بگم که پس از تلقین کردن در موقع خواب بعد از مدتی تو بعضی خوابها اتفاق میوفته یعنی چند ثانیه یا بیشتر توخواب بیدار میشیم وبا تمرین بیشتر هم زمانش بیشتر میشه و هم تو بیشتر خوابهامون اتفاق میفته و قدرت کنترلمون هم یواش یواش بیشتر میشه.
نکته قابل ذکر دیگه اینه که شما میتونید قدرتتون رو هم در خواب بیشتر کنید ونسبت به کسانی که اونجا هستن قدرت بیشتری پیدا کنید و کارهای زیادی انجام بدید.

سلام عرض ميكنم خدمت همه دوستان و عذرميخوام به خاطر سر نزدن به تايپيك برونفكني " چون براساس گفته هام كه ميتونم برونفكني كنم با تماس و تمسخر چند تن از اشخاصي قرار گرفتم كه با دوستان بنده در ارتباط بودن و بنده به خاطرحفظ آبرو براي اثبات حرفهام مجبور به آموزش و اجراي پرواز روح از طرف خودشون شدم كه موفق شدم پوزبندي از حيرت به دهنشون ببندم " و همچنين سرگرم ساخت فلزياب بودم اما الان درخدمت دوستان هستم

درضمن دوست و استاد عزيزم آقا حامد روشي رو چند صفحه پيش قرار دادن كه روش جالب و قشنگي هست كه واقعا جواب ميده اما لطف و قشنگي خروج روح ديدن محيط مه شكل و دودي مانندو ديدن موجوداته اثيري و عجيبه اما لازمه خروج همونطور كه ميدونيد رسيدن به خلسه و رد شدن از بحران ترسه(توهمات واقعي) يعني چشمات بازه و بدنت رو حس نميكني و احساس ميكني مردي و يواش يواش بحران ترس شروع شده و اشياء اطرافت رو به معناي واقعي موجود زنده مشاهده ميكني ترسناك و يا زيبا اما تنها راه فرار از بحران ترس بستن چشمها و تمركز به دروغ بودن ديده چشمهاته و دوباره باز كردن چشمهاست اما نكته ديوانه كننده اي كه باعث تنش شديد بدن و تكان خوردن و بيداري ميشه اينه كه اشياء رو به شكل موجود ميبيني كه بهت نزديك ميشه درست توي يك وجبي صورتت بعداز ترس و بستن چشم تنش شديد ذهني باعث ميشه ذهنت براي موجود ايست ميده درست تو يه وجبي صورت كه اگه تنش خنثي نشه (آرامش حفظ نشه) با باز كردن و ديدن موجوده ساخته توهم تو يكي دو وجبي صورت تنش تشديد " تپش قلب تند و خروج رو با بيداري و حتي جيغ تمام ميشه

يكي از دوستان عرض كردن با خروج روح طنابهاي نوراني ميبينن كه به بدن وصله . حقيقت نداره اما ميشه گفت طنابي موسوم به طناب نقره اي هست كه از چاكراه قلب متساعد ميشه و قابليت ارتجاعي داره همانطور كه ميدونيد ايست كامل قلب باعث مرگ ميشه ؛ اما هنگام خواب روح از بدن خارج ميشه(ناخوداگاه) ولي مرگي صورت نميگيره و دليلش به واسطه اين طناب هست كه علم متافيزيك(ايجاد و اثبات فرضيه) از اون به طناب نقره اي يا چاكراه قلب ياد ميكنه و درصورت پاره شدن اين طناب مرگ به وقوع ميپيونده

از دوستانيكه علاقمند به برونفكني هستن از از اين سايت نرم افزار موزات چت رو دانلود كنند(جاوا-سيمبين-اندروئيد ) همه ورژن هارو داره دانلود و نصب كنيد تو گوشيتون تا علاوه بر اينجا اونجاهم باسرعت بالايي به تبادل اطلاعات پرداخته بشه
Www.mozat.com

سوالي بود درخدمتم:-*;-)
درضمن آيديه بنده در موزات حافظ و در نيمبوز فريدون 22و در وي چت آرش 22 و در چتي ميتي آرش 23

درود بر شما
خیلی وقت بود که اینجا رو ندیده بودم حالا یکی ای تایپ رو بالا اورد و ازش ممنون و اینکه از اساتید گرانقدر نهایت تشکر رو دارم
بنده هم به جمع شما پیوستم و بزودی برونفکنی خواهم کرد
و اینکه مهمترین نکته ای که فهمیدم نباید ترس بدل راه دهیم و گمان کنم من یک فرد استثنایی باشم که از هیچ چیزی ترسی ندارم کلا مقوله ترس در من خاموشه
پس بزودی

دوستان عزیز اینا همه واقعی هستند من ده سال رو این موضوع کار کردم یه چیزایی دیدم الان فکر میکنم گریه ام میگیره من اول از خودهیپنوتیزم شروع کردم اگه با خود هیپنوتیزم شروع کنید بهتره راحتتره

ارش جان اون کسی که شما رو مسخره میکنه میخوایی ادرس منو بهش بده بیاد پیشم هر چقدر بخواد شرط میبندم روحش رو جدا کنم کاری کنم دیگه کسی رو مسخره نکنه بعدش دیدش نسبت به زندگی کلا عوض شه