نویسنده |
پیغام |
parsi
کاربر حرفه ای
تاریخ عضویت: چهارشنبه 1 خرداد1392 - 4:23pm پست: 1227
|
چطور یک پيراهن که مدتي به تن حضرت يوسف بوده ، نابينا را بينا می کند ؛ اما ضريح حضرت پيامبر(ص) که ساليان سال بدن آن حضرت را در خود جاي داده است ، اگر کسي به او متوسل شود ، مشرک است ؟!
در آيات 93 و 96 از سوره يوسف مطلبي وجود دارد از زبان يوسف صديق :
اذْهَبُوا بِقَمِيصِي هَذَا فَأَلْقُوهُ عَلَى وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيرًا وَأْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ .
پيراهن من را ببريد و روي صورت پدر بيندازيد ، بينا مي شود .
در آيه 96 هم مي فرمايد که اين کار را کردند و حضرت يعقوب عليه السلام بينا شدند .
سؤال اين است که:
چطور حضرت يوسف صديق عليه السلام که پيامبر بزرگوار الهي هستند، نمي فرمايند که توسل به پيراهن شرک است . خودشان مي فرمايد که اين کار را بکنيد .
از آن طرف حضرت يعقوب عليه السلام که پيامبر بزرگ الهي هستند ،نمي فرمايند شرک است.
بالاتر از اين خود خداوند هم نمي فرمايد شرک است و مي فرمايد :
فَلَمَّا أَنْ جَاءَ الْبَشِيرُ أَلْقَاهُ عَلَى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِيرًا .
اين کار را کردند و حضرت يعقوب بينا شدند .
اين مسأله توسل را برادران اهل سنت چطور توجيه مي کنند !
آيا توسل به پيراهن هست يا نه ؟
چگونه است که اين پيراهن که مدتي به تن حضرت يوسف بوده ، اين خاصيت را پيدا مي کند که نابينا را بينا کند ؛ اما ضريح حضرت پيامبر(ص) که ساليان سال بدن آن حضرت را در خود جاي داده است ، اگر کسي به او متوسل شود ، مشرک است ؟!
|
دوشنبه 6 آبان1392 - 10:27am |
|
|
parsi
کاربر حرفه ای
تاریخ عضویت: چهارشنبه 1 خرداد1392 - 4:23pm پست: 1227
|
خداوند میفرماید،شهدا زنده اند ،پیامبر(ص) و اهل بیت او که همگی شهید شدند که برتر از شهدا هستند ،پس آنها نیز زنده اند وصدای ما را میشنوند.
1-خداي عالم در بارۀ شهداء دارد :
وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَكِنْ لَا تَشْعُرُونَ . البقره / 154 .
چطور ميشود شهدائي كه به امر پيامبر به شهادت رسيدهاند ، اينها زنده باشند ؛ ولي كسي كه پيامبر شهداء است ، او مرده باشد .
2- در سورۀ ياسين از قول حبيب نجار آمده است :
قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ يَا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ . بِمَا غَفَرَ لِي رَبِّي وَجَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ . يس / 26_ 27 .
كاملاً روشن است بر اين كه زنده بودهاند .
3- يا بالاتر از اين ما در سوۀ غافر آيۀ 45 و 46 داريم حتي آل فرعون مرده نيستند و زندهاند و در عالم برزخ عذاب ميكشند .
النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْهَا غُدُوًّا وَعَشِيًّا وَيَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آَلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ .
اين غدو و عشي ؛ يعني صبحگاهان و شامگاهان مربوط به اين دنيا است و گر نه در قيامت صبح و شبي تصور نميشود .
آقايان اهل سنت اجماع دارند مبني بر اين كه پيامبران نميميرند و خداوند عالم بدن پيامبران را بر خاك زمين حرام كرده است . پيامبران زنده هستند و زنده بودن اينها از زنده بودن شهداء به مراتب قوي تر است .
|
دوشنبه 6 آبان1392 - 10:29am |
|
|
bina
استاد علوم غریبه
تاریخ عضویت: شنبه 10 فروردین1392 - 3:21pm پست: 2204
|
سلام دوستان در اینجا قصد دارم مصادیقی از توسل و شفاعت رو که در قرآن اومده برای تنویر اذهان همه بیان کنم باشد که چراغ راهی برای جاهلان و نادانان باشد . آنان که فقط قرآن و مصادیقش را جز ملعبه ای برای اهدافشان نمیدانند و باشد که همه بینا باشیم:
توسل در لغت به معنای «تقرب و نزدیکی» و نیز به معنای «آنچه با او تقرب حاصل میشود، میباشد و در اصصلاح خاص مکتب تشیّع، به آن عملي مي گويند که پيامبر يا يکي از ائمه را در درگاه خداوند وسيله قرار مي دهند تا از خدا حاجت و بخشش گناهان خویش را طلب کنند و آنها را شفیع نزد خداوند قرار دهند. خداوند در سورهی مائده بعد اينکه مؤمنين را به تقوي سفارش مي کند آنها را به اخذ وسيله ارجاء مي دهد و لذا «اخذ توسّل مسئله ایست که مشروعیت خود را از خود قرآن میگیرد. در قرآن نمونههای از توسّل به ساحت انبیاء الهی آمده است که از جملهی آنها عبارتند از: 1- توسّل به حضرت یعقوب جهت طلب استغفار؛ 2- توسل بنی اسرائیل به موسی(ع)؛ 3- توسّل به پیامبر اکرم(ص) جهت آمرزش گناهان. قرآن کریم نه تنها توسل به افراد زنده را جائز شمرده است بلکه توسل جستن به اشخاصی که از دنیا رفتهاند و در نزد خداوند دارای مقام و منزلت هستند نیز، تجویز شده است. چراکه از دید قرآن اصالت انسان به روح اوست و این روح، قابلیّت و استعداد بقای بعد از مرگ و از بین رفتن بدن مادّی را دارد. ولذا انبیاء و اولیاء و شهدا کسانی هستند که هیچ وقت نمیمیرند و در نزد پروردگارشان حی و مرزوق میباشند ولذا میتوان به ایشان برای تقرب به ذات الهی توسّل جست.
در این درگه که گه کـَه کـُه و کـُه کـَه می شود ناگـه !
مشو غــّره به امـروزت که از فــردا نِـه ای آگــه ! http://morvaridman.blogfa.com/
|
دوشنبه 6 آبان1392 - 10:33am |
|
|
bina
استاد علوم غریبه
تاریخ عضویت: شنبه 10 فروردین1392 - 3:21pm پست: 2204
|
در خواست کمک از يکديگر و دراز کردن دست نیاز به سوی هم، یکی از عادات جاری بشر در پیشبرد امور جاری زندگی و جبران کنندهی بسیاری از کاستیها و ناتوانای وی است. سنّت الهی بر این قرار گرفته است که این قاعدهی عام، در امور معنوي نيز نیز جاری بوده و بندگان برای رسیدن به فیوضات الهی و بهرهمند شدن از عنایات الهی در استجابت دعاها و بخشش گناهان، به این قانون عام تمسّک جسته و از مقام و جلالت انسانهای مقرّب درگاه الهی مدد جویند.
امّا با ابن وجود و علی رغم تصریح قرآن کریم به جواز این امر و وجود شواهد متعدّد قرآنی بر انجام این کار توسّط برگزیدان الهی، به علّت سوء فهم و قصور اندیشه، این آموزهی ناب به زیر سؤال رفته و تفسیری سخیف و غیر واقعی از آن ارائه میگردد؛تاجائیکه این مسئله مهم که میتوان زمنیه ساز تقرب هر بیشتر بندگان به پررودرگار را فراهم سازد، در حدّ شرک به خدا قلمداد شده و به شدّت نفی میشود. از اینرو لازم است تا هرچه بیشتر این حقیقت ناب توضیح و تبیین گردد و شبهات مخالفنان در این زمنیه به نحو معقولی پاسخ داده شود.
به همین منظور ما در این نوشتار برآنیم که ابتدا به مسئله «توسّل» و مشروعیّت آن از دیدگاه قرآن نظری بیافکنیم و آنگاه با نشان دادن شواهدی قرآن از وقوع این امر به دست اولیاء خدا، دلیلی دیگر بر جواز آن ارائه دهیم.
در اسلام مي بينيم که بعضي از روزها و ساعت ها توجه خاصي دارند براي استجابت دعاء. مثلاً شب جمعه يکي از اين اوقات است. هنگامي که فرزندان يعقوب آمدند و درخواست مغفرت از پدرشان کردند ايشان در جواب فرمود: قالَ سَوفَ أستَغفِرُ لَکُم رَبي- بعداً براي شما استغفار خواهم کرد» و همان گونه که روايات وارد شده هدفش اين بوده است که انجام تقاضا را به سحرگاهان شب جمعه که وقت مناسب تري براي اجابت دعاء و پذيرش توبه است به تأخير انداخت.[1]
کلمات «توسل» و «وسيله» هر دو دارای یک ریشهی لغوی بوده و از مادهی «وسل» گرفته شده اند و در حالت مصدری به معناي « تقرب و نزديکي» به غیر است[2]. «وسيله» به صورت اسم نیز استعمال شده است و به معنای «آنچه با آن تقرب حاصل شود» میباشد.[3] بنابراین توسل آن است که بنده چيزي يا شخصي را نزد خداوند واسطه قرار دهد تا او وسيله ي قربش به خدا گردد.[4]
راغب مي گويد که«وسيله» به معناي رساندن خود به چيزي است با رغبت و ميل است. بنابراين، به خاطر اين رغبت که در «وسيله» خوابيده است اين کلمه خصوصي تر از کلمه ي «وصيله» است. وصيله بيش از رساندن به چيزي دلالت ندارد، چه اينکه اين رساندن با رغبت باشد و چه بدون رغبت.
اين لفظ فقط دوبار در قرآن آمده است؛ یکی در سوره ي مائده آيه ي 35 و دیگری سوره ي اسراء آيه ي 57 وبه معنای تقرب جستن و يا چيزي است که باعث تقرب مي شود، به کار رفته است.[5]
اما از حیث اصطلاح، امروزه توسل به عملي خاص که شيعيان انجام مي دهند اطلاق مي گيرد. توسل به آن عملي مي گويند که پيامبر يا يکي از ائمه را در درگاه خداوند وسيله قرار مي دهند تا از خدا حاجت و بخشش گناهان خویش را طلب کنند و آنها را شفیع نزد خداوند قرار دهند.
توسل ممکن است به عبارات مختلفی بیان شده و تحقق يابد از جمله: « من پيامبر را وسيله، واسطه و يا شفيع به درگاه خداوند قرار مي دهم.»؛ «خدايا به احترام پيامبر* يا به منزلتي که نزد تو داراست، حاجتم را از تو مسئلت دارم.»؛ « تو را به پيامبر قسم و يا به جان پيامبر سوگند حاجتم را بدهيد.» ولی باید توجّه داشت که هر3 مورد به يک چيز بر مي گردند، و حقیقت آن همین است که پيامبر را به علت احترام و منزلت و مکاني که نزد خدا دارد، ايشان را ميان خود و خدا واسطه و وسيله قرار داده میشود.[6]
عبادت: خضوع زباني و عملي در برابر کسي است که به الوهيت و ربوبيت او معتقد گرديم.[7]
شرک در لغت: شرک به معناي شرکت به معني شريک شدن است.[8]راغب مي گويد شرک يعني خلط الملکين.[9]
شرک در اصطلاح: آيت الله جوادي آملي مي فرمايند: براي خدا همتا قرار دادن و اين کار ممکن است در صفات يا افعال و حتي در ذات باشد، ولي آنچه بيش از همه در قرآن طرح و نقد شده شرک در عبادت است.[10]شرک اعتقاد به تعدد و مشرکت و انکار وحدت و يگانگي است.[11]
در این درگه که گه کـَه کـُه و کـُه کـَه می شود ناگـه !
مشو غــّره به امـروزت که از فــردا نِـه ای آگــه ! http://morvaridman.blogfa.com/
|
دوشنبه 6 آبان1392 - 10:35am |
|
|
parsi
کاربر حرفه ای
تاریخ عضویت: چهارشنبه 1 خرداد1392 - 4:23pm پست: 1227
|
اگر صرف حاجت خواستن و تقاضا نمودن از مخلوق، شرك باشد پس بایدتمام خلايق مشرك باشند!!!!
اگر صرف حاجت خواستن و تقاضا نمودن از مخلوق، شرك باشد پس تمام خلايق مشركند و اصلاً نمى توان موحدى پيدا نمود. واضح است كه روابط اجتماعى جوامع انسانى بر پايه نياز به يكديگر بنا شده و كمك خواستن از ديگران در دنيا متداول است. به طورى كه به سوى يكديگر رفته و بدون اين كه نامى از خداى متعال برده شود تقاضاى كمك از ديگرى مى نمايند. مثلاً:
مريضى به مطب پزشكى مى رود و از او درخواست مداوا و معالجه مى كند.
غريقى در آب فرياد مى زند كه از غرق شدن نجاتش دهند.
مظلومى به دادگاه مى رود و از قاضى تقاضاى دادرسى مى كند.
طلبه و دانشجويى نزد استاد رفته و تقاضاى آموزش و يادگيرى مى كند.
كسى كه اموالش به سرقت رفته به كلانترى مى رود و تقاضاى پيداكردن اموال مسروقه را دارد.
كسى به نانوايى مى رود و تقاضاى چند قرص نان مى كند.
آیا مى توان همگى اين افراد را به دليل اين كه در محاورات خويش، نامى از خداى متعال نمى برند مشرك دانست؟
يقيناً پاسخ منفى است.
حتى بالاتر از همه اين ها، انبيا نيز از خلايق، تقاضاى كمك و يارى مى طلبيده اند:
در سوره نمل توجه و دقت شود كه حضرت سليمان به حضار مجلس گفت:
قالَ يا أَيُّهَا الْمَلَؤُا أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِها قَبْلَ أَنْ يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ قالَ عِفْرِيتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِكَ وَ إِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي نمل (27): 38 تا 40
كداميك از شما تخت بلقيس را قبل از اين كه او نزد من آيد و تسليم امر من شود به اينجا خواهيد آورد؟ از آن ميان عفريت جن گفت: من در آوردن تخت او به اندازه اى قادر و امينم كه قبل از آن كه تو از جايگاه قضاوت خود برخيزى آن را به حضورت مى آورم. كس ديگرى كه به بعضى از علوم كتاب الهى دانا بود (آصف بن برخيا) گفت: من پيش از آن كه چشم بر هم زنى تخت او را به اينجا مى آورم. چون سليمان سرير را نزد خود مشاهده كرد گفت: اين توانايى از فضل خداى من است
. بديهى است كه تخت بلقيس با آن عظمت را از راه دور آوردن، آن هم در يك چشم بر هم زدن كار مخلوق عاجز نيست.
بنابراين از تقاضا و استمداد طلبيدن سليمان، جهت انتقال تخت بلقيس مى توان دريافت كه صرف كمك خواستن و تقاضا نمودن شرك نيست، زيرا شرك يك امر قلبى است.
خلفاى اول و دوم، مخصوصاً به هنگام قضاوت و داورى بين مردم ـ كه خود از آن عاجز بودند ـ به اميرالمؤمنين(عليه السلام)مراجعه نموده و استمداد مى طلبيدند:
نمونه هاى اين استمداد در «مناقب» و «جلوه هايى از عدالت مولود كعبه» بسيار است.
در زير فقط به بيان يك مورد از مواردى كه خليفه دوم ـ عمر بن الخطاب ـ به اهل بيت و عترت پيغمبر(ص) توسل نموده تا به نتيجه برسد بسنده مى شود.
ابن حجر مكى در «صواعق محرقه» نقل مى كند:
در سال 17 هجرى مردم به دفعات زيادى براى استسقا (دعاى باران) مى رفتند و نتيجه نمى گرفتند تا اين كه عمر ـ خليفه دوم ـ گفت: فردا به وسيله كسى كه دعايش مستجاب مى گردد طلب آب خواهم كرد. خليفه خود نزد عباس عموى پيغمبر رفت و گفت: با ما بيرون بيا تا به وسيله تو از خداوند متعال طلب آب نماييم. عباس گفت: بايد صبر نمود تا وسيله آن مهيا شود. آنگاه به بنى هاشم خبر داد كه لباس پاك پوشيده و بوى خوش نيز استعمال كنند. سپس امام على(ع) در جلو و امام حسن(ع (در سمت راست و امام حسين(ع)در سمت چپ و بنى هاشم در پشت سر آن ها حركت كردند. جناب عباس به عمر گفت: كس ديگرى را با ما نفرست. آن ها رفتند تا به مصلى رسيدند و جناب عباس دست به دعا برداشت. جابر نقل مى كند كه هنوز دعا تمام نشده بود كه ابرها به حركت در آمد و باران باريدن گرفت.
|
دوشنبه 6 آبان1392 - 10:36am |
|
|
bina
استاد علوم غریبه
تاریخ عضویت: شنبه 10 فروردین1392 - 3:21pm پست: 2204
|
مشروعیّت موضوع توسل در قرآن کریم
خداوند در سورهی مائده میفرماید: « يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَابْتَغُواْ إِلَيهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُواْ فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»[12]- اى كسانى كه ايمان آوردهايد از خدا پروا كنيد و به او [توسل و] تقرب جوييد و در راهش جهاد كنيد، باشد كه رستگار شويد.
در اين آيه روي سخن به افراد با ايمان است و به آنها سه دستور براي رستگار شدن داده شده است: نخست ایشان را به تقوای الهی و پرهیز از معاصی توصیه میکند. سپس دستور مي دهد که «وسيله اي براي تقرب به خدا انتخاب نمائيد» (وَابْتَغُواْ إِلَيهِ الْوَسِيلَةَ). و سرانجام «دستور به جهاد در راه خدا مي دهد».(وَجَاهِدُواْ فِي سَبِيلِهِ). و نتيجه همه آنها اين است که« در مسير رستگاري قرار گيريد.»(لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ).[13]
«اتَّقُواْ» از باب افتعال گرفته شده است و به مفهوم ايجاد مانع دو چيز است، پس منظور آيه اين است که ميان خود و کيفر خدا مانع و سپري پديد آوريد.[14] بعد اينکه خداوند مؤمنين را به تقوي سفارش مي کند آنها را به اخذ وسيله ارجاء مي دهد.
بنابراين وسيله گرفتن براي تقرب به خداوند نه تنها يک کار جايزي هست، بلکه کاري هست که خود خداوند آن را سفارش کرده است. چون اين وسيله معني عام دارد قرار دادن افراد به عنوان وسيله نيز جايز است.
در این درگه که گه کـَه کـُه و کـُه کـَه می شود ناگـه !
مشو غــّره به امـروزت که از فــردا نِـه ای آگــه ! http://morvaridman.blogfa.com/
|
دوشنبه 6 آبان1392 - 10:37am |
|
|
parsi
کاربر حرفه ای
تاریخ عضویت: چهارشنبه 1 خرداد1392 - 4:23pm پست: 1227
|
اگر زیارت رسول اکرم صحیح نیست وایشان اصلا صدای ما را نمیشنوند پس چرا روزانه پنج بار به ایشان سلام می کنید؟
مگر هر روز ميليونها مسلمان نماز ميخوانند و در نمازشان ميگويند :
السلام عليك ايها النبي و رحمت الله و بركاته .
و تمام فقهاي اهل سنت گفتن اين سلام را واجب ميدانند ؛ حتي خود وهابيها هم گفتن اين فراز از سلام را واجب ميدانند .
جالب اين است كه در همين كتاب فتاوي اللجنة الدائمه ، ج 7 ، ص8 فتواي 8571 سؤال كردهاند : آيا ما ميتوانيم به جاي « السلام عليك ايها النبي » بگوييم : « السلام عليه و رحمت الله » يا « السلام علي النبي و رحمت الله » ؟ چون سائل در ذهنش اين مطلب بوده است كه پيامبر صداي ما را نميشنود و سلام خطاب درست نيست . فتواي بالا ترين مقام افتاي علمي عربستان جواب دادهاند كه : واجب است هر كسي در نماز اين را بگويد :
السلام عليك ايها النبي و رحمت الله و بركاته .
روايات صحيح داريم كه بايد در نماز به همين صورت ادا شود .
پس اگر پيامبر اسلام نميشوند ، پس این چه کار بیهوده ای است .
می گویند:
پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرموده مردم كه به من سلام ميدهند ، خداوند روح مرا از عالم ملأ اعلا بر ميگرداند به جسم من ، سلام مردم را جواب ميدهم و دوباره برميگردم .
میگوییم:
این سخن بالاترين اهانت را به پيامبر اكرم (ص)است .زیرا در هر لحظهاي از لحظات شبانه روز يك جاي كرۀ زمين حد اقل هزاران نفر ميخوانند و ميگويند السلام عليك ايها النبي . يعني در هر آني هزاز بار روح پيامبر بايد برود و دوباره برگردد . اين سلام به پيامبر نيست ، اين زجر پيامبر است .
می گویند:
يك روايت ديگر هم داريم كه خداوند عالم ملائكهاي را در روي زمين مأمور كرده است كه سلام مردم را به پيامبر ابلاغ ميكنند و جواب سلام را هم از پيامبر ميگيرند و به مردم ميرسانند .
می گوییم:
آن ملائكۀ كه سلام مردم را ميگيرند و خدمت پيامبر ابلاغ ميكنند و جواب پيامبر را هم ميگيرند و به مردم ميرسانند ، همان ملائكه هم عاجز نيستند كه توسل مردم را بگيرند و به پيامبر برسانند و جواب پيامبر را هم بگيرند و به مردم برسانند .
|
دوشنبه 6 آبان1392 - 10:39am |
|
|
bina
استاد علوم غریبه
تاریخ عضویت: شنبه 10 فروردین1392 - 3:21pm پست: 2204
|
نمونه هایی از توسّل در قرآن کریم
در قرآن کریم موارد زیادی از مصادیق توسل را میتوان یافت. نقل این موارد و عدم ردع آن از طرف قرآن کریم خود میتواند دلیل بر این مدّعا باشد که وسيله قرار دادن مقام انساني صالحي در پيشگاه خدا و طلب چيزي از خداوند به خاطر او، به هيچ وجه ممنوع نيست و منافات با توحيد ندارد. در ادامه به چند مورد از آنها اشاره میکنیم.
1- توسّل به حضرت یعقوب جهت طلب استغفار
در جریان قصّهی حضرت یوسف(ع) زمانیکه فرزندان یعقوب یوسف را در چاه انداختند، به نزد پدر خویش، حضرت یعقوب(ع) آمده و اظهار ندامت کرده و گفتند:
قَالُواْ يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ[15]- گفتند:« اى پدر! براى گناهان ما آمرزش خواه كه ما خطاكار بوديم!»
قرآن مي فرمايد که حضرت يعقوب براي فرزندانش استغفار کرد: قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّيَ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ- گفت:«به زودى از پروردگارم براى شما آمرزش مىخواهم كه او همانا آمرزنده مهربان است!»
از آيات فوق استفاده مي شود که تقاضاي استغفار از شخص ديگر نه تنها منافات با توحيد ندارد، بلکه راهي است براي رسيدن به لطف پروردگار، و گرنه چگونه ممکن بود يعقوب پيامبر، تقاضاي فرزندان را دائر به استغفار براي آنان بپذيرد، و به توسل آنها پاسخ مثبت دهد.[16] اين نشان مي دهد که توسل به اولياي الهي، اجمالا امري جائز است و آنها که آن را ممنوع و مخالف با اصل توحيد مي شمرند، از متون قرآن، آگاهي ندارند و يا تعصب هاي غلط مانع ديد آنها مي شود.[17]
در این درگه که گه کـَه کـُه و کـُه کـَه می شود ناگـه !
مشو غــّره به امـروزت که از فــردا نِـه ای آگــه ! http://morvaridman.blogfa.com/
|
دوشنبه 6 آبان1392 - 10:44am |
|
|
bina
استاد علوم غریبه
تاریخ عضویت: شنبه 10 فروردین1392 - 3:21pm پست: 2204
|
2- توسل بنی اسرائیل به موسی(ع)
تنوع طلبی بنی اسرائیل و انتظارات بیش از حد ایشان از پیامبر خویش امریست که در قرآن کریم به آن اشاره شده است. امّا نکته ای که در این راستا مؤید کلام ما و خود نوعی دلیل بر وجود توسّل در فرهنگ قرآن و سیرهی امم سابق میتواند باشد، واسطه قرار دادن موسی(ع) برای طلب و عرض حاجات خویش به درگاه خداوند است. چه اینکه زمانی که بین اسرائیل خواستار نزول اطعمه و اشربهی رنگین و متنوع از درگاه خداوند میشوند به موسی(ع) روی آورده و میگویند:
وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَن نَّصْبِرَ عَلَىَ طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنبِتُ الأَرْضُ[18]-(و چون گفتيد اى موسى هرگز بر يك [نوع] خوراك تاب نياوريم از خداى خود براى ما بخواه تا از آنچه زمين میروياند، برای ما خارج کند.
بنابراین میتوان نتیجه گرفت که واسطه قرار دادن یک پیامبر یا یک مقرّب درگاه الهی برای درخواست و طلب حاجت از درگاه الهی امری بلااشکال است.
در این درگه که گه کـَه کـُه و کـُه کـَه می شود ناگـه !
مشو غــّره به امـروزت که از فــردا نِـه ای آگــه ! http://morvaridman.blogfa.com/
|
دوشنبه 6 آبان1392 - 10:45am |
|
|
bina
استاد علوم غریبه
تاریخ عضویت: شنبه 10 فروردین1392 - 3:21pm پست: 2204
|
3- توسّل به پیامبر اکرم(ص) جهت آمرزش گناهان
خداوند در قرآن کریم از عمل برخی از مؤمنین گنهکار گزارش داده است که به نزد رسول خدا آمده و از ایشان درخواست میکردند تا از درگاه خداوند برای ایشان طلب آمرزش و بخشش نماید:
وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللّهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا[19]-و اگر آنان وقتى به خود ستم كرده بودند پيش تو مىآمدند و از خدا آمرزش میخواستند و پيامبر [نيز] براى آنان طلب آمرزش مىكرد قطعا خدا را توبهپذير مهربان ميافتند.
قرآن کریم این فیض بزرگ را تنها شامل مؤمنین ندانسته و مشرکین را نیز قابل دریافت این موهبت الهی و طلب بخشش رسول خدا میداند:
وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُوسَهُمْ وَرَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَهُم مُّسْتَكْبِرُونَ[20]چون بديشان گفته شود بياييد تا پيامبر خدا براى شما آمرزش بخواهد سرهاى خود را بر مىگردانند و آنان را مىبينى كه تكبركنان روى برمىتابند!
اين آيه صريحاً مي گويد که آمدن به سراغ پيامبر*و او را بر در درگاه خدا شفيع قرار دادن، و وساطت و استغفار او براي گنه کاران مؤثر است، و موجب پذيرش توبه، و رحمت الهي است. خداوند حتی به این هم اکتفا نکرده بلکه به پیامبر خویش امر میکند که از جانب خویش برای مؤمنان طلب آمرزش کند:
فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مُتَقَلَّبَكُمْ وَمَثْوَاكُمْ[21]- پس بدان كه هيچ معبودى جز خدا نيست و براى گناه خويش آمرزش جوى و براى مردان و زنان با ايمان [طلب مغفرت كن] و خداست كه فرجام و مآل [هر يك از] شما را مىداند!
اينجا خداوند به پيامبر امر کرده که براي مسلمانان استغفار کند. اين نکته نيز قابل توجه است که در اينجا خداوند براي مؤمنين و مؤمنات شفاعت کرده ، و دستور استغفار به پيامبرش داده، تا آنها را مشمول رحمت خود کند، و از اينجا عمق مسأله «شفاعت» در دنيا و آخرت، و در همچنين مشروعيت و اهميت مسأله«توسل» ظاهر مي شود.[22]
در این درگه که گه کـَه کـُه و کـُه کـَه می شود ناگـه !
مشو غــّره به امـروزت که از فــردا نِـه ای آگــه ! http://morvaridman.blogfa.com/
|
دوشنبه 6 آبان1392 - 10:48am |
|
|
|