نویسنده |
پیغام |
معراج
کاربر حرفه ای
تاریخ عضویت: چهارشنبه 18 اردیبهشت1392 - 8:55am پست: 397
|
...جواب ابلهان خاموشیست....
|
سه شنبه 14 آبان1392 - 7:23pm |
|
|
asadof
کاربر حرفه ای
تاریخ عضویت: جمعه 11 مرداد1392 - 1:47pm پست: 3090
|
علم را باید در ازمایشگاه یاد گرفت نه در دانشگاه نابغه بودن 99 درصد با پشتکار و یک درصد با الهام است(ادیسون)
|
چهارشنبه 15 آبان1392 - 11:14pm |
|
|
hadi_0141
کاربر فعال
تاریخ عضویت: سه شنبه 17 دی1392 - 2:46pm پست: 76
|
یه روز رفتم یه شهر غریب وجایی رو نمیشناختم فقط آدرس جاییرو که میخاستم برم داده بودن بهم .منم که یکم خوشگلم وقتی سوارتاکسی شدم یه خانم تقریبا 30 ساله درست بغل دستم نشسته بود.وقتی پیاده شدم اونم پیاده شد و یه چمدون که تو صندوق عقب بودبرداشت منمکه منتظر تاکسی بودم (اونیکی تاکسی تاهمین ایستگاه میومد) خانمه نزدیک شدو گفت آقا مسیرتون کجاست. اگه مسیرمون یکی باشه دربست بگیریمو نصفه حساب بکنیم آدرس دادم وگفت اره منم تقریبا میرم همونطرفا یه دربست گرفتیم هنوز 3 دقیقه نشده بودگوشی خانمه زنگ زد گفت شوهرم دم در الافه منم درو قفل کردم زود بریم دم درخونه ما منم که چیزی نگفتم رسیدیم دم درخونشون کسی نبود خانمه گفت آقا میشه کمک کنید این چمدونو ببریم طبقه بالا یکم سنگینه من نمیتونم حتما شوهرم یه طوری رفته تو بعدش به راننده تاکسی گفت آقا شما بفرما من خودم میرسونمش ماشینم تو پارکینگه بالاخره چمدونو برداشتمو رفتیم بالا دم در گفت شما بفرما یه چایی بخور تا اون موقع منم آماده شم برسونمت رفتم تو ونشستم یه چایی اورد و رفت بعد چند لحظه دیدم صدام میکنه پاشدم رفتم دیدم از حموم خونشون صداش میاد گفت عزیزم میشه پشت منو کیشه بکشی دستم نمیرسه دلم داشت تالاب تولوب میزد که یهو یه لگد خور تو بغلم صدای بابامو شنیدم که میگفت پسر پاشو ساعت 12 شده برو بربری بخر.....
با هیچکس بر سر باورش نمى جنگم؛
خداى هر کس همان است که؛
درون او با وی سخن مى گوید ...
یا به اندازه آرزوهایت تلاش کن یا آرزوهایت را اندازه تلاشت کن
|
سه شنبه 28 بهمن1392 - 2:20am |
|
|
هدایتی
کاربر حرفه ای
تاریخ عضویت: دوشنبه 28 بهمن1392 - 12:13pm پست: 675
|
|
سه شنبه 29 بهمن1392 - 3:41pm |
|
|
bina
استاد علوم غریبه
تاریخ عضویت: شنبه 10 فروردین1392 - 3:21pm پست: 2204
|
سلام دوستان خیلی وقت بود به این تاپیک سری نزده بودم امروز که نگاش کردم گفتم خالی از لطف نیست مطلب جالبی بنویسم. "مناظره با خر" روزی به رهی مرا گذر بود خوابیده به ره جناب خر بود از خر نگو که چون گهر بود چون صاحب دانش و هنر بود گفتم که جناب خر در چه حالی فرمود که وضع باشد عالی گفتم که بیا خری رها کن آدم شو و بعد از این صفا کن گفتا که برو مرا رها کن زخم تن خویش را دوا کن خر صاحب عقل و هوش باشد دور از عمل وحوش باشد نه ظلم به دیگری نمودیم نه اهل ریا و مکر بودیم راضی چو به رزق خویش بودیم از سفره کس نان نه ربودیم دیدی تو خری کشد خری را؟ یا آنکه برد زتن سری را؟ دیدی تو خری که کم فروشد؟ یا بهر فریب خلق کوشد؟ دیدی تو خری که رشوه خوار است؟ یا بر خر دیگری سوار است؟ دیدی تو خری شکسته پیمان یا آنکه زدیگری برد نان؟ دیدی تو خری حریف جوید؟ یا مرده و زنده باد گوید؟ دیدی تو خری که در زمانه؟ خرهای دیگر پیش روانه؟ یا آنکه خری ز روی تزویر خرهای دیگر کشد به زنجیر؟ هرگز تو شنیده ای که یک خر با زور و فریب گشته سرور؟ خر دور ز قیل و قال باشد نارو زدنش محال باشد خر معدن معرفت کمال است غیر از خریت زخر محال است تزویر و ریا و مکر و حیله منسوخ شدست در طویله دیدم سخنش همه متین است فرمایش او همه یقین است گفتم که زآدمی سری تو هر چند به دید ما خری تو بنشستم و آرزو نمودم برخالق خویش رو نمودم ای کاش که قانون خریت جاری بشود به آدمیت؟
(نظر شما چیه؟؟؟؟؟؟؟) یاحق منبع : http://morvaridman.blogfa.com/
در این درگه که گه کـَه کـُه و کـُه کـَه می شود ناگـه !
مشو غــّره به امـروزت که از فــردا نِـه ای آگــه ! http://morvaridman.blogfa.com/
|
سه شنبه 29 بهمن1392 - 4:33pm |
|
|
hadi_0141
کاربر فعال
تاریخ عضویت: سه شنبه 17 دی1392 - 2:46pm پست: 76
|
کاشکی خواب نبودم شاید بینصیب نمیموندم خدا بگم باباموچیکارنکنه که همیشه مزاحم میشه
با هیچکس بر سر باورش نمى جنگم؛
خداى هر کس همان است که؛
درون او با وی سخن مى گوید ...
یا به اندازه آرزوهایت تلاش کن یا آرزوهایت را اندازه تلاشت کن
|
سه شنبه 29 بهمن1392 - 5:47pm |
|
|
hadi_0141
کاربر فعال
تاریخ عضویت: سه شنبه 17 دی1392 - 2:46pm پست: 76
|
بینا جون لااقل یه شیری شتری گاوی میگفت میشد یه حرفی بابا آخه خررررررررر خره دیگه چی بگم
با هیچکس بر سر باورش نمى جنگم؛
خداى هر کس همان است که؛
درون او با وی سخن مى گوید ...
یا به اندازه آرزوهایت تلاش کن یا آرزوهایت را اندازه تلاشت کن
|
سه شنبه 29 بهمن1392 - 5:53pm |
|
|
bardia
کاربر حرفه ای
تاریخ عضویت: جمعه 30 آبان1392 - 3:04am پست: 813
|
bina نوشته است: سلام دوستان خیلی وقت بود به این تاپیک سری نزده بودم امروز که نگاش کردم گفتم خالی از لطف نیست مطلب جالبی بنویسم. "مناظره با خر" روزی به رهی مرا گذر بود خوابیده به ره جناب خر بود از خر نگو که چون گهر بود چون صاحب دانش و هنر بود گفتم که جناب خر در چه حالی فرمود که وضع باشد عالی گفتم که بیا خری رها کن آدم شو و بعد از این صفا کن گفتا که برو مرا رها کن زخم تن خویش را دوا کن خر صاحب عقل و هوش باشد دور از عمل وحوش باشد نه ظلم به دیگری نمودیم نه اهل ریا و مکر بودیم راضی چو به رزق خویش بودیم از سفره کس نان نه ربودیم دیدی تو خری کشد خری را؟ یا آنکه برد زتن سری را؟ دیدی تو خری که کم فروشد؟ یا بهر فریب خلق کوشد؟ دیدی تو خری که رشوه خوار است؟ یا بر خر دیگری سوار است؟ دیدی تو خری شکسته پیمان یا آنکه زدیگری برد نان؟ دیدی تو خری حریف جوید؟ یا مرده و زنده باد گوید؟ دیدی تو خری که در زمانه؟ خرهای دیگر پیش روانه؟ یا آنکه خری ز روی تزویر خرهای دیگر کشد به زنجیر؟ هرگز تو شنیده ای که یک خر با زور و فریب گشته سرور؟ خر دور ز قیل و قال باشد نارو زدنش محال باشد خر معدن معرفت کمال است غیر از خریت زخر محال است تزویر و ریا و مکر و حیله منسوخ شدست در طویله دیدم سخنش همه متین است فرمایش او همه یقین است گفتم که زآدمی سری تو هر چند به دید ما خری تو بنشستم و آرزو نمودم برخالق خویش رو نمودم ای کاش که قانون خریت جاری بشود به آدمیت؟
(نظر شما چیه؟؟؟؟؟؟؟) یاحق منبع : http://morvaridman.blogfa.com/بسیار عالی و زیبا مرسی
این مملکت بیشتر از دشمن،خائن وطن فروش داره
|
سه شنبه 29 بهمن1392 - 6:19pm |
|
|
مهدی6
کاربر حرفه ای
تاریخ عضویت: جمعه 11 مرداد1392 - 9:25am پست: 246
|
خیلی. عالی بود مخصوصا اینکه در جامعه ای که همه گرگن در لباس میش ای کاش که.....
|
چهارشنبه 30 بهمن1392 - 12:06pm |
|
|
hadi_0141
کاربر فعال
تاریخ عضویت: سه شنبه 17 دی1392 - 2:46pm پست: 76
|
مهدی6 نوشته است: خیلی. عالی بود مخصوصا اینکه در جامعه ای که همه گرگن در لباس میش ای کاش که..... همه که نه بعضیا
با هیچکس بر سر باورش نمى جنگم؛
خداى هر کس همان است که؛
درون او با وی سخن مى گوید ...
یا به اندازه آرزوهایت تلاش کن یا آرزوهایت را اندازه تلاشت کن
|
چهارشنبه 30 بهمن1392 - 2:16pm |
|
|
|