نویسنده |
پیغام |
Kani
استادیار
تاریخ عضویت: پنج شنبه 9 خرداد1392 - 7:30pm پست: 1167
|
|
چهارشنبه 7 خرداد1393 - 2:43pm |
|
|
tetrus09
کاربر فعال
تاریخ عضویت: جمعه 29 فروردین1393 - 10:10pm پست: 185
|
بهترین گنج دنیا یه مادره که قلبش به عشق فرزندش میزنه بهترین قلب دنیا یه رفیقه که همه جوره پا در کابته به سلامتی همه ی گنج های دوست داشتنی.....
|
شنبه 17 خرداد1393 - 7:42pm |
|
|
tetrus09
کاربر فعال
تاریخ عضویت: جمعه 29 فروردین1393 - 10:10pm پست: 185
|
اَلیگودَرز مرکز شهرستان الیگودرز در شرق استان لرستان است. شهر الیگودرز در ناحیهٔ کوهستانی و با آب و هوایی سرد در شرق لرستان واقع شده و دیرینگی آن به بیش از ۷۰۰ سال پیش میرسد. مردم این شهر به لری بختیاری صحبت کرده و این شهر سکونتگاه مردم بختیاری به شمار میآید.[۷] الیگودرز در گذشته از چهار محلهٔ ورزندان، مجیان، ده تیرانی و ده محمدرضا تشکیل شده بود هرچند که توسعه اخیر شهر این مرز بندی را نامحسوس کرده است.[۸][۹] این شهر از سال ۱۳۳۹ دارای نماینده در مجلس شورای ملی میباشد.[۱۰] الیگودرز بین ۴۹ درجه و ۴۲ دقیقه طول شرقی و ۳۳ درجه و ۲۴ دقیقه عرض شمالی واقع شده است. از نظر موقعیت نسبی، الیگودرز در نیمه شمالی شهرستان قرار گرفته است. این شهر از طریق محور شمالی با شهرهای خمین، محلات، اراک و از طریق محور جنوبی با شهرهای دزفول و فریدون شهر و کوهرنگ، از طریق محور شرقی با شهرهای داران، گلپایگان و خوانسار و از طریق محور غرب و شمال غربی نیز با شهرهای ازنا، دورود، شازند، بروجرد و خرمآباد ارتباط دارد.[۵] شهر الیگودرز از خرمآباد ۱۳۵ کیلومتر،[۵] از اراک ۱۲۷ کیلومتر، از اصفهان۲۱۰ کیلومتر و از تهران ۳۸۰ کیلومتر فاصله دارد. این شهر از نظر موقعیت ارتباطی نسبت به محورهای استانی، از اهمیت ویژهای برخوردار است.[۶] الیگودرز دارای مکانهای تفریحی بسیاری از جمله دریاچه گهر، دریاچه شط تمی، دریاچه سد خان آباد، چشمه آسار و سراب شاهمکان در منطقه شول آباد، رود حوضیان، رودخانه ماهیچال، طبیعت قالی کوه، رودخانه مور زرین در بخش زلقی، غار تمندر، جنگلهای بلوط و گردو و سرچشمه دورک، گایکان، دره دورک، دشت لالههای واژگون در روستای دالانی، دره دایی، دره حیدر، کیگوران و یک راه دسترسی به دریاچه گهر میباشد. و همچنین روستای چقاگرگ که از قدیمی ترین روستاهای بربرود است و تپه خلیل خان آسترکی در آن قرار دارد. در شمال این شهر بقایای قلعه مندیش و درجنوب غربی و شرقی این شهر تپهها تاریخی وجود دارد، همچنین در ضلع جنوبی شهر پارک جنگلی بنفشه روی تپه یال احداث شده است. اشترانکوه با مرتفع ترین قله آن «سن بران» به ارتفاع ۴هزار و پنجاه متر از سطح آبهای آزاد، در جنوب غربی شهرستان الیگودرز واقع است. در دامنه جنوبی این قله دریاچهای زیبا و طبیعی با آب شیرین و زلال شکل گرفته که از ذوب برفهای سلسله جبال اشترانکوه و کوه سبز، و آب چشمههایی که به صورت آبراههای متعدد به سمت رودخانه و دریاچه جریان دارند. راه دسترسی به دریاچه گهر از چندین طریق امکانپذیر است که یکی از مهمترین و آسانترین آنها راه قدیمی مالرو و عشایری گدار (دره دزدان) است که در فاصله تقریبی ۲۷کیلومتری جاده الیگودرز به شول آباد، به سمت غرب (پل رودخانه مورزرین) تا آغاز تنگ «هولیون» و «تابله» میتوان به دو قسمت «بالادره گهر» و «دره گهر» تقسیم کرد. از ویژگیهای «بالا دره گهر» وجود بیدستانهایی است که در ساحل شرقی دریاچه گهر بزرگ گسترده است. در هرحال باید اذعان داشت که راه دسترسی مناسب با کمترین پیادهروی نسبت به راههای دیگر همان مسیر الیگودرز (مورزرین- تابله) به گهر است، که بدلایل مختلف از جمله وجود چشمه ساران متعدد و گوارا و رودخانه خروشان و نیز دسترسی و راحتی مسیر یکی از راههای ارتباطی مناسب به شمار میرود.[۲۰]
سطح دسترسی لازم برای مشاهده فایل های پیوست شده در این پست را ندارید.
بهترین گنج دنیا یه مادره که قلبش به عشق فرزندش میزنه بهترین قلب دنیا یه رفیقه که همه جوره پا در کابته به سلامتی همه ی گنج های دوست داشتنی.....
|
شنبه 17 خرداد1393 - 8:04pm |
|
|
tetrus09
کاربر فعال
تاریخ عضویت: جمعه 29 فروردین1393 - 10:10pm پست: 185
|
در گذشته های نزدیک تا دور دست های تاریخ ملی وایلی مان ، رسمی زیبا برای بزرگداشت مردان دلاور و شیر دل در ایل بختیاری انجام میشد وآنهم تراشیدن سنگی با قد وقامت شیر به اندازه های مختلف جهت نصب بر آرامگاه عزیزان بود.که خود تابع قوانین ومقرراتی بود و بنا به یک سری داشته ها وخصوصیات فرد آرامگاهش با برد شیر مزین میشد .
شخصی که بر آرامگاهش” برد شیر”نصب میشد می بایست : چهل ساله به بالا داشته باشد چرا که در ایل بختیاری مرد چهل ساله را مرد کامل،پخته وجا افتاده میدانند ودیگر اینکه باید خصلتهایی چون کدخدایی ،کلانتری ، بزرگی ومنش ، افتادگی ، مردانگی ، مهمان نوازی ، جنگاوری، دلاوری ،اخلاق نیک ، گذشت ، اخلاص، ایمان، وچندین صفت خوب ومثبت دیگر را دارا بود تا شیرسنگی را بر آرامگاهش میگذاشتند .
معروفترین استادکار بردشیر (شیر سنگی) در الیگودرز میرزا محمد افروغ بوده که اکنون سه نسل بعد از ان نیز از ورثه ان به این شغل مشغول هستندبرد شیر در الیگودرز بسیار پراکنده است که متاسفانه به مرور زمان ویا بعلت سهل انگاری در حال از بین رفتن هستند مانند روستاهای محسنی و بزنوید شیرالی عباس برفی قلیان کیش خاکبتیه دهجانی پیردزگاه هوه گایکان آب باریک همایی و… وجود دارد که اخیرا میراث فرهنگی الیگودرز گامهایی برای حفاظت از انها برداشته است ویکی از معروفترین انها را برای بازدید عموم و حفظ به موزه مردم شناسی شهر منتقل نموده است.
تندیس شیر سنگی جهت یاد بود شخص خاصی در طول حداقل یکسال توسط سنگتراشان ساخته وپرداخته میشد که در این مدت سنگتراش وشاگردانش همراه خانواده به محل آرامگاه مورد نظر میرفتند واطراق میکردند کلیه ی هزینه های جاری این استاد وخانواده اش به عهده ی کسانی بود که سفارش ساخت شیر سنگی داده بودند.
برای شروع ، کوهستانهای اطراف به دقت گشته میشد وسنگ مورد نظر برای ساخت شیر سنگی انتخاب وبا هزار زحمت به محل کارگاه آورده میشد .در نظر بگیرید وقتی هیگچونه ابزاری برای برش ، شکستن ،جابجا کردن وحتی بلند کردن سنگی به وزن حداقل یک تن نداشته باشی وقرار باشد آنرا مسافتی چند فرسخی از میان سنگها وگاهی درختان وکوه ها ودره ها جابجا کنند چه مصیبتی را می بایست تحمل کنند .
گاها اتفاق می افتاد که خیلی از برشها وتراشها و جدا کردن قسمتهای اضافی سنگ در همان مکانی که سنگ را پیدا وانتخاب کرده بودند انجام میشد واین عمل علی رغم مشکلات خاصی که داشت ، سنگ را برای جابجا کردن، کوچکتر وسبکتر میکرد وحال آنکه اگر در سنگ انتخاب شده رگ نامناسبی پیدا میشد که به شکستن شیر سنگی منجر شود که می باسیست استاد کاران سنگ دیگری را انتخاب وشروع به کار کنند .
و گاه چندین سنگ به ناکامی بر میخورد ودیگری را باید محک میزدند ودر بعضی مواقع برای ساخت یک شیر سنگی دوسال استاد کاران با قلم های نازک وتیشه های سبک وسنگین با سنگ کلنجار می رفته اند وهمانگونه که در بالا گفته شد علاوه بر دستمزد تعیین شده در این مدت صاحبان مسئله می بایست لوازم آرامش وخرج وبرج اساتید وخانواده هایشان را میدادند ودر روز آخر شیری از جنس سنگ با نام متوفای مورد نظر ونقاشیهای متعددی چون شمشیر ، خنجر، مهر نماز وتسبیح وگاها انگشتر و… که به خصوصیات متوفی مربوط میشد وبا سلیقه و مهارت استاد کاران نیز بی ربط نبود بر آرامگاه دلاوران بختیاری یاد شیر خفته را زنده میکرد .
اما شیر را بدین دلایل انتخاب کرد ه اند که :
۱- در همه ی فرهنگها نماد ومظهر قدرت است .
۲- شیر نماد پاکی وبی آلایشی است ونماد اعتماد به نفس قوی وقدرت کامل ،دست به زانوی خودش میگیرد وبه دیگران هم خیر میرساند .شما هیچ شیری را نمیتوانید بیابید که از باقیمانده ی شکار دیگری بخورد یا شکار دیگری را بدزدد ، هر کاری که در اندیشه ی انسان زشت وناپسند است را هیچ شیری انجام نمیدهد تازه بعد از خوردن قسمتی از شکارش ،مابقی را برای ضعیفترها میگذارد ومیرود.
۳- از لحاظ هیبت واندام زیباترین اندام وهیبت را خداوند در وجود شیر نهاده است که هر بیننده ای با دیدن این هیبت به خود میلرزد واین نماد سینه فراخی ونترسی دلاوران بر خاک خفته را نشان میدهد
۴- شیر درادبیات جهان جایگاه والا وبالایی دارد تا اینکه معروفترین صفت حضرت علی را( اسد الله) میدانند که به معنی( شیر خداوند) است.
۵- در ادبیات دیرینه ی کشورمان نیز در زمان امپراطوری کورش وهخامنشیان شیر را بر دیوار های ساختمان های حکومتی تراشید ه اند که به تعابیر مختلف مسئولیتهای خطیر وحرفهای بزرگی در آن نهفته است وچندین دلیل زیبای دیگر که هر کدام به تنهایی جای بحث دارد
پس بختیاری ها با الهام از دین وآئیین ایران باستان بر آرامگاه بزرگان وکلانتران ودلاوران ونام آورانشان نماد شیر سنگی را می گذاشتند که با در نظر گرفتن توضیحات بالا برای ساخت وسازش با ارزش وقابل احترام میشد .
اما امروزه با پیشرفت صنعت در یک چشم به هم زدن سنگی چند تنی را به دستگاهی داده وبا برشهای لیزری تنها در چند دقیقه شیری را به شما تحویل میدهد که از لحاظ ساختن هیچ زحمتی را نطلبیده است ومتاسفانه برای عموم مردم استفاده میشود .و این عمل نه تنها باعث سبک شمرده شدن کسانی میشود که برایشان تندیس شیر استفاده شده است بلکه به نماد چند هزار ساله ی ایل بختیاری نیز توهین وبی حرمتی میشود.
سطح دسترسی لازم برای مشاهده فایل های پیوست شده در این پست را ندارید.
بهترین گنج دنیا یه مادره که قلبش به عشق فرزندش میزنه بهترین قلب دنیا یه رفیقه که همه جوره پا در کابته به سلامتی همه ی گنج های دوست داشتنی.....
|
شنبه 17 خرداد1393 - 8:09pm |
|
|
tetrus09
کاربر فعال
تاریخ عضویت: جمعه 29 فروردین1393 - 10:10pm پست: 185
|
سطح دسترسی لازم برای مشاهده فایل های پیوست شده در این پست را ندارید.
بهترین گنج دنیا یه مادره که قلبش به عشق فرزندش میزنه بهترین قلب دنیا یه رفیقه که همه جوره پا در کابته به سلامتی همه ی گنج های دوست داشتنی.....
|
شنبه 17 خرداد1393 - 8:19pm |
|
|
tetrus09
کاربر فعال
تاریخ عضویت: جمعه 29 فروردین1393 - 10:10pm پست: 185
|
بهترین گنج دنیا یه مادره که قلبش به عشق فرزندش میزنه بهترین قلب دنیا یه رفیقه که همه جوره پا در کابته به سلامتی همه ی گنج های دوست داشتنی.....
|
یکشنبه 18 خرداد1393 - 12:27pm |
|
|
tetrus09
کاربر فعال
تاریخ عضویت: جمعه 29 فروردین1393 - 10:10pm پست: 185
|
بررسیهای تاریخی نشان میدهند پیش از شكلگیری شهر فعلی الیگودرز، در محل كنونی آن؛ شهری با همین نام وجود داشته كه به علل نامعلوم از بین رفته است. مردم این دیار، مذهب شیعه قدیم (علوی) داشتهاند و خانقاه آن، مركز تعلیمات دینی قزلباشان و درویشان بوده است. شاه اسماعیل صفوی در یكی از سفرهای خود از این خانقاه دیدن كرده است. در كوهها و تپههای الیگودرز، آثاری از قبیل آجرهای مكعب مستطیل و ظرف سفالی و فلزی مربوط به قرن هفتم هجری قمری به دست آمده است. هسته اولیه شهر الیگودرز در درجه اول در اثر رودخانهها، قنات ها و چشمهها پدید آمده است. موقعیت ارتباطی از عوامل مهم دیگر در ایجاد و گسترش این شهر بوده؛ به طوری كه یكی از راههای مهم اصفهان به غرب كشور از فریدن، الیگودرز، گاپله و بروجرد میگذشت. همچنین این منطقه، نواحی بختیاری را به فلات مركزی ایران (اراك، خمین، گلپایگان، خوانسار) متصل كرده است. سرابهای غار تمندرو گردكانک، سرابهای ماهیچال، گایكان و سردره، آبشار آب سفید، غارهای تمندر و بزنوید و قلعه سیله از جمله دیدنی های این شهرستان است که می تواند باعث رونق گردشگری این شهرستان شود.
شهر الیگودرز به عنوان مرکز شهرستان الیگودرز در ناحیه کوهستانی زاگرس مرکزی با ارتفاع 2000 متر از سطح دریا و در شرق استان لرستان قرار دارد. این شهر از شمال به شهرهای خمین، محلات و اراک، از شرق به گلپایگان، خوانسار و داران و از غرب و شمال غربی با شهرهای ازنا و دورود در ارتباط است. درهای که الیگودرز در آن واقع شده است، از شرق و غرب به دشتهای نسبتاً هموار و وسیعی که به دشتهای چمن سلطان و الیگودرز ـ ازنا معروفند متصل میشود. به دلیل وجود ارتفاعات و قلل متعدد در شمال و جنوب، شهر از آب و هوای نسبتاً سرد کوهپایهای برخوردار است. مرتفعترین نقاط منطقه الیگودرز را ارتفاعات اشترانکوه تشکیل میدهد که از چینخوردگیهای سلسله جبال زاگرس محسوب میشود و ارتفاع آن به حدود 4050 متر میرسد. اصولاً از آنجایی که پیدایش و شکلگیری شهرها و تمدنها وابسته به وجود منابع آبی و اراضی حاصلخیز بوده است، در بررسی تاریخی شهر الیگودرز نیز به اسامی رودخانههایی بر میخوریم که به مرور زمان اغلب آنها خشک شده و تنها نامی از آنها به عنوان نام محلات قدیمی شهر مانند ورزندان و مجیان باقیمانده است. در زمینة وجه تسمیه الیگودرز روایتهای مختلفی وجود دارد که از آن جمله، روایت ساکنان بومی شهر است. بر مبنای این روایت، کلمه الیگودرز، ترکیبی از کلمات «آل» به معنی خاندان و «گودرز» است. بر این اساس مردم بومی شهر خود را به گودرز پهلوان (یکی از شخصیتهای معروف شاهنامة حکیم طوس) نسبت میدهند که با گذشت زمان، ترکیب «آل گودرز» به تدریج به «الیگودرز» تبدیل شد. لازم به ذکر است که وجود طایفة بزرگ گودرزی در این شهر، این باور را تشدیدکرده است. شواهد تاریخی نیز نشان میدهد که در محدودة شهر الیگودرز در حدود هفده قرن پیش از میلاد، تمدنهایی وجود داشته است. البته در تپههای شمال غربی آثاری کشف شده است که به دوران پیش از اشکانیان و هخامنشیان تعلق دارد. بررسیهای تاریخی نیز ثابت کرده است که محدودة الیگودرز از حاصلخیزترین مناطق کشور محسوب میشده است و حتی در سالهای جنگ جهانی دوم تقریباً یک سوم غله کشور از این منطقه برداشت میشده است و به همین دلیل نیز در آن روزگار آن را «اوکراین ایران» مینامیدهاند. در مجموع هستة اولیه شهر الیگودرز از اتصال سه روستای «ده کهنه» «قلانو» (قلعه نو) و «پونهزار» به علت وجود چشمههای پر آب در آنها، شکل گرفته است. الیگودرز در گذشته به عنوان بخشی از شهرستان گلپایگان محسوب میشد که با تأسیس شهرداری در آن از سال 1317 به عنوان شهر شناخته شده و به استان لرستان الحاق شده است. در حال حاضر الیگودرز با وسعتی در حدود 1345 هکتار، جمعیتی حدود 85400 نفر را در خود جای داده است که نسبت به سال 1375 نرخ رشدی معادل 9/2 درصد را بیان میدارد. الیگودرز طی سالهای اخیر شهری مهاجرپذیر بوده است و حدود 36 درصد رشد جمعیت آن به خاطر پدیدة مهاجرت بوده است، به نحوی که گروهی از طوایف ساکن شهر، از شهرهای نزدیک مثل خوانسار به این شهر مهاجرت کردهاند. در این زمینه میتوان به طوایف برومند، ظهرآبی، صانعی، بنایی و اعتماد اشاره کرد. البته ساکنین اصلی شهر را عمدتاً طوایف ایل بختیاری تشکیل میدهند که به «لر بزرگ» شهرت دارند و از معروفترین این طوایف، گودرزی، سرلک، بستاک و لونی را میتوان نام برد. ساختار اقتصادی شهر الیگودرز بر خدمات استوار است و به دلیل بار تکفل بالا که خود معلول نرخ بالای بیکاری در شهر است، توزیع درآمد در آن نیز نامتعادل است. اقتصاد شهر عمدتاً مبتنی بر مناسبات سنتی است و هر چند که یکی از نقاط مهم کشور در صدور انواع سنگنما شناخته میشود، اما به نظر میرسد که وجود معادن سنگ در این شهر تأثیر چندانی در بهبود و رونق وضعیت اقتصادی و معیشتی ساکنان آن نداشته و آثار برداشت سنگ از منابع طبیعی این شهر، تنها طبیعت زیبای آن را زخمی کرده و جلوه نامطلوبی به آن بخشیده است. ضمن اینکه در نتیجه این فعالیتها، آلودگیهای زیست محیطی نیز در شهر و پیرامون آن تشدید شده و شرایط زندگی و سلامت ساکنان شهر و اطراف آن را به خطر انداخت است. چنانکه گویی حکایت تلخ کهنه فقر و محرومیت در این نقطه از کشورمان به مثابه ساکنان مناطقه نفتخیز، سرنوشت محتومی است. سرنوشتی که به مثابه تشنه لبان، آب را باید همواره در کوزه ببینند!
بهترین گنج دنیا یه مادره که قلبش به عشق فرزندش میزنه بهترین قلب دنیا یه رفیقه که همه جوره پا در کابته به سلامتی همه ی گنج های دوست داشتنی.....
|
یکشنبه 18 خرداد1393 - 12:31pm |
|
|
bad tiger
کاربر حرفه ای
تاریخ عضویت: پنج شنبه 1 خرداد1393 - 4:30pm پست: 534
|
تا یه چند سال ده جی سالم من ولات خمون پیا نیابو وجب به وجب مناطق لر نشینه دارن غارت ایکنن و هم کسانی که نه مال ولات خمونن
این نیز بگذرد
|
سه شنبه 20 خرداد1393 - 5:25am |
|
|
tetrus09
کاربر فعال
تاریخ عضویت: جمعه 29 فروردین1393 - 10:10pm پست: 185
|
bad tiger نوشته است: تا یه چند سال ده جی سالم من ولات خمون پیا نیابو وجب به وجب مناطق لر نشینه دارن غارت ایکنن و هم کسانی که نه مال ولات خمونن کاملن درسته بدتایگر عزیز.متاسفانه چند نفر آدم ناشی با چندتا حرف و صحبت شنیدن از این و اون کلن آثار رو به گند می کشن...نه از دفینه حالیشونه ونه از نشانه و نه از تومولوس و نه طرز کار گنج یاب.فقط میان میشینن قپی میان برار
بهترین گنج دنیا یه مادره که قلبش به عشق فرزندش میزنه بهترین قلب دنیا یه رفیقه که همه جوره پا در کابته به سلامتی همه ی گنج های دوست داشتنی.....
|
سه شنبه 20 خرداد1393 - 10:05pm |
|
|
tetrus09
کاربر فعال
تاریخ عضویت: جمعه 29 فروردین1393 - 10:10pm پست: 185
|
قبر انوشیروان
حمید ایزدپناه
به نقل از مجله کاوه (مونیخ) شماره ۵۲ و ۵۳ تابستان و پائیز 1۳۵۳ ...................................................................................................................... ضمن گردش در لرستان برای نوشتن کتاب آثار باستانی ، روزی در دامنه کوه « کور» KAVAR در منطقه"ماژین"، یکی از روستائیان برایم حکایتی گفت که سینهبسینه نقل شد و او هم از پدرش شنیده بود که قبر انوشیروان در اشکفت «کول کنی» قرار دارد . این موضوع مرا بر آن داشت که تحقیقی بنمایم. بر پیکره این قصه و مستندات دیگر یک روز شخصا به اتفاق اقای مهندس حسن آقائی از محل دیدن نمودیم. در این دره افسانهای دیدنی زیاد است ابهت تنگه و اثارش بتوصیف نمی آید مگر به دیدن و مشاهده .اما درباره انوشیروان و تحقیق درباره داستان های موجود و تطبیق ان با اثار «کول کنی» و فاصلههای ذکر شده ، تفصیلی است که بشرح زیر از از نظر خواننده ارجمند می گذرد .
فکر می کنم پادشاه نامی ساسانی خسرو انوشیروان ، نیازی بتوصیف نداشته باشد ،زیرا درباره زندگی، دوران پادشاهی و عدالت و مزدک کسی و سایر خصوصیات و گسترش تمدن و دگرگونیهای دیگر ۴۸ سال دوران پادشاهی او در شاهنامه فردوسی و آثار متقدمین و نیز بررسیهای خاورشناسان و محققین دوستدار ایران و دانشمندان ایرانی به تفصیل مطالبی بیان شده و در اثار آنان امده است که در پایان دوران پر ماجرای پادشاهی خود، بقول مولف مجمل التواریخ و القصص۱ (بمداین از دنیا برفت).
اما درباره محل دفن یا دخمهای که جسد این پادشاه بزرگ در آن نهاده شده ، رازی است سر به مهر که تاکنون در مورد آن کم تحقیق شده و کم آگاهی حاصل گردیده است . ظاهرا با اعتقاد پادشاه ساسانی به معتقدات دین زردشت و دستورهای ائین بهی که دین زمان اوست، بایستی پس از مرگش همان طوری که فردوسی می گوید اوامرش را انجام داده باشند. ماخذ معتبری که در اینباره گویا و مبین کیفیت باشد جز همین چند بیت از شاهنامه فردوسی که قسمتی از وصیت نامه اوست و افسانه ای که در تاریخ بناکتی امده و چند مورد، دیگر در دست نیست .دو خبر شاهنامه و بناکتی چنیناند و بقیه نیز درکتاب هائی چون دخمه انوشیروان ذکر شده است ، برابر این دو افسانه احتمالا جسد انوشیروان باید در کوه های لرستان دفن شده باشد که در این مقاله سعی شده است درباره(کول کنی) که بعقیده مردم لرستان محل دفن انوشیروان است مطالبی بیاید.
الف:شاهنامه چو من بگذرم زین جهان فراخ براورد باید مرا خوب کاخ بجایی کزو دور باشد گذر نبرد برو کرکس تیز پر سر اورده بر چرخ گردان بلند ببالا فزون باید از ده کمند۲ نبشته برو بارگاه مرا بزرگان و جنگی سپاه مرا وز ان پس بر ارید درگاه را نباید که بیند کسی شاه را دگرگون بود کار ان بارگاه نیابد کسی نزد ما نیز راه ز فرزند و از دوده ارجمند سی کش ز مرگ من اید گزند بیاساید از بزم و شادی دو ماه که این باشد ائین پس از مرگ شاه فراوان بر ان عهد هرکس گریست پس از عهد یک سال کسری بزیست اما داستان و افسانهای که در تاریخ بناکتی آمده است چنین است:
"حکایت دخمه انوشیروان"
گویند مامون خواست که بنای مداین و ان قصرها و کاخ های انوشیروان بیند، حسن بن سهل کاتب و احمد بن- خالد الاحوال را با خود ببرد و ان کاخ ها و بناها می دیدند و تعجب می نمودند،بعد از ان گفت:مرا باید که زیارت انوشیروان کنم ، گفتند ،فلان جای مردی است پیر و او داند که دخمه انوشیروان کجاست. او را بیاوردند. چون پیش مامون امد به زبان عجم ثنا گفت.پس گفت ،پدر پدر من دخمهبان انوشیروان بود و میراث بمن رسیده است و اندرزنامه او من دارم،گفته است که پادشاهی از پادشاهان عرب از خویشان پیغمبر مرا زیارت کند.و نشان ها داده است و توبه ان کس میمانی .مامون را عجب امد.بفرمود تا او را سه روز مهمان داشتند پس پیر را پیش خواند و گفت : دخمه انوشیروان به ما نمای.پیر گفت:در کوهی است و از اینجا تا انجا پنجاه فرسنگ است، و چون انجا روی، درهای است بالای ان دوازده فرسنگ(؟)بر بالای ان کوهی است هفت فرسنگ(؟)، و دخمه بر سران کوه است.خانهای است از سنگ خاره تراشیده و کوشکی سی صد گز، زمین او در سیم گرفته و سقف آن به زر و گوهرهای قیمتی اراسته و تختی از زر و مروارید در پیشگاه نهاده و جامههای زربفت به جواهر اراسته بر ان تخت افکنده و شاهنشاه بر ان تخت است که به زندگانی داشت، و تاج بر سر بالین اویخته و تن او را به دارو ها اندودهاند که هرگز تباه نگردد و متغیر نشود . و در ان کوشک طلسم ها ساخته است که کس در انجا نتواند رفت مگر ان پادشاه تازیان که او نشان داده است و من این نشان ها همه در تو میبینم.
مامون گفت:ترا رنجه باید شدن و راهنمائی کردن.پیر گفت راه ان کوه ویران کردهاند تا کس بر انجا نتواند شد، تدبیر ان باید کرد تا ان راه ابادان کنی.مامون فرمود تا الت و استادان و کارگران و چوب ها جمع کردند و بر شتران نهادند و مامون و خاصگیانی چند و ان پیر برفتند .چون به پایان کوه رسیدند ان راه ها بساختند.چون تمام شد، مامون با سه کس و خادمی جنیبتی در دست گرفته روان شدند و بیست تا جامه زربفت و چند من کافور و مشک و عنبر با خود ببردند.
چون به نزدیک دخمه رسیدند مامون پیاده شد تا به در دخمه رسید .پیر گفت: اگر توانی که او نشان داده است حلقه دربگیر و بجنبان .مامون حلقه دربگرفت و بجنبانید .کلیدی از بالای در بیفتاد. پیر گفت:درست شد که توانی که او نشان داده است در بگشادند چند سوار دیدند با سلاح تمام به طلسم کرده ، بر خود بجنبیدند و حمله کردند .پیر مامون را گفت: تازیانه از دست بیفکن.بینداخت .ایشان ساکن شدند. از انجا درگذشتند ، به میان سرا رسیدند.بر گوشه صفه چهار شیر دیدند که اهنگ ایشان کردند پیر گفت: استین خود بر ایشان افشان.بیفشاند. ایشان ساکن شدند. چون به در دخمه رسیدند چهار پاره شمشیر تیز از بالای در اویخته بود، میامد و میشد که کس را زهره نبود که بدان نزدیک شدی پیر گفت: دستار از سر فروگیر و گستاخ درای . دستار از سر فرو گرفت .شمشیرها ساکن شدند و درامد و ان عجایب ها از بسط و فرش والت های زرین، و میان سرا خشت های زرین و سیمین افکنده و دیوارها به جواهر قیمتی مرصع کرده بدیدند و پنج غلام به طلسم با سلاح از دست راست تخت ایستاده و پنج از چپ و پنج از پیش و پنج از پس همه بر خویشتن بجنبیدند و اهنگ ایشان کردند.
پیر گفت:یا امیر المومنین، آواز ده و بگوی که من کیستم. مامون آواز داد و از هیبت بیهوش گشت و چنان پنداشت که او زنده است. بعد از آن مامون به سه جایگاه خدمت کرد و تواضع نمود و بر گوشه تخت رفت و بنشست و حسن سهل و احمد خالد بر پای ایستادند. مامون در روی شاهنشاه مینگریست و جامههای او را می دید و از هردو جانب سفیدی در محاسن انوشیروان درآمده بود و عصابهای از دیبای بر سر وی بسته، چهار سطر از مروارید بر آنجا دوخته بر شکل کتابت .مامون در وی منگریست و این آیت می خواند که:
«ان فی ذلک- لعبرة"لاولی الابصار»
بعد از آن پیر گفت:این نوشته که بر این عصابه است برخوان.برخواند یک سطر این بود:
«گیتی که یزدان کرد مرا چه کوشش»
دوم نوشته بود:
«عمر تمام نیست مرا چه خواهش»
سیوم
«گیتی جاوید نیست مرا چه رامش»
چهارم
«چه شاید کرد که نشاید دانست»
و هردو دست بر سینه نهاده و انگشترین گوهری درو نشانده که هر روزن ازو روشن بود.مامون به تعجب به هر طرفی منگریست، لوحی دید از زربه خطی روشن نوشته بود که پس از مرگ من به چندین سال پادشاهی از پادشاهان عرب بیاید و زیارت ما کند و ما را جامه نو پوشاند و خوشبوی گرداند. صفت او چنین بود و نام و نسب او تا آدم چنین نگاه کردند این خود صفت مامون بود و هرچند در کالبد ما جان نباشد که عذر او خواهیم و او را مهمان داریم ،اما این نوشته که در زیر زانوی من است پای مزد اوست، برگیرد و عذر ما بپذیرد، و دیگر آنکه سه کس با وی باشند: یکی ناقص بود با ما خیانت کند .پادشاه تازیان باید که سزای او بدهد.
مامون چون آن لوح برخواند، دست در زیر زانوی او کرد. سنگی دید بر آنجا که نوشته که در این کوه به فلان جایگاه ده گنج از زر و جواهر و سیم است بردارد و ما را معذور دارد. مامون آن خط برداشت و زانو و دست او ببوسید و خدمت کرد و بازگشت.
چون بیرون آمد خادم خواهش کرد تا زیارت کند چون باز می گشت،انگشترین انوشیروان بیرون کرد و پنهان داشت.چون در راه شدند مامون با حسن و احمد گفت:بزرگوار پادشاهی که او بوده است دانا به همهچیز،اما این سخن مشکل است که گفته است ناقص با من خیانت کند و سخن او دروغ نباشد اندیشه کنید تا این چه تواند بود؟ گفتند: ناقص خادم است ، ندانیم تا او چه کرده است. خادم را پرسیدند و در وی بجستند ،انگشتری انوشیروان با او یافتند. مامون پیاده بازگشت و کنار تخت او بوسه داد و انگشتری در انگشت او کرد. چون نگاه کرد بر چهار گوشه تخت چهار سطر نوشته بود:
« هر کرا پادشاهی نیست کامرانی نیست، هرکرا زن نیست کدخدائی نیست، هرکرا فرزند نیست شادمانی نیست، هرکه را این سه نیست بیماری نیست.»
پس مامون بیرون آمد و این آیت میخواند:
«و ما الحیوة الدنیا الامتاع الغرور»
و چون به این گنج ها رسید چنان که نشان داده بود برگرفت و شتران و چهارپایان پر از زر و جواهر کرد و گویند توانگری مامون و فرزندان و اسبابی که ساختند جمله از آن بود.و چون به مداین رسید فرمود تا خادم را مثله کردند و بر درختی درآویختند تا مردم عبرت گیرند و آن راه که بر آن کوه کرده بود(فرمود)تا خراب کردند و آن پیر عجمی را بسیار بنواخت۴ .
آنچه در این زمینه موجود است در ردیف همین قصه هاست که تکرار آن لزومی ندارد. آنچه از نقل شاهنامه و قصه دخمه در تاریخ بناکتی آمده است دو موضوع را روشنگر است نخست آنکه شاهنامه آورده که شاه انوشیروان وصیت می کند پس از مردان مرا در جائی که عبور و گذر از آن دور باشد و حتی کرکس تیز پرپر آن پر نزند دفن کنید و در دخمه را ببندید. دوم آنکه تاریخ بناکتیی می نویسد (پیر گفت:دخمه در کوهی است و از اینجا تا آنجا پنجاه فرسنگ) نتیجه آنکه جنازه انوشیروان دور از پایتخت ساسانی و در دخمه و کوهی دفن شده که نام آن کوه ذکر نشده است.
اما خبری که در جنوب لرستان در منطقه ماژین واقع در دامنه کوه کور۵از دو نفر از معمرین ساکن آنجا شنیدم و بعضی دیگر نیز عنوان می کنند مفهوم ان چنین است که(انوشیروان قبل از مرگ وصیت کرد که جسد مرا در کوهی که شصت فرسنگ دور از تیسفون باشد و کسی به آنجا نتواند راه یابد دفن کنید این مردم آنگاه محلی را به من نشان دادند که بنام (کول کنی)۶مشهور است .
اطلاعات محلی و نیز قصهای که سال ها پیش عمویم از قول یکی از معمرین دوره جوانیش سینه بسینه نقل میکرد مجموعا مطالبی جالب بودند درباره تنگه(کول کنی) که آن را طلسم می پندارند و معتقدند شبها در این دره صداهای مهیبی مانند فریاد انسان و شیهه اسب و زوزه جانوران از آن بگوش میرسد و هرکس تنها در شب و یا غروب از آن عبور کند دیوانه خواهد شد و نام یک نفر که شب از این دره عبور کرده و تحت تاثیر این توهمات دیوانه شده است بردند ،اما قصه ای که عمویم شادروان حاج علی اکبر محروم شنیده بود و نقل می کرد این بود که بهنگام وزیدن باد در شب صدائی شبیه به صدای بهم خوردن در در انتهای تنگه شنیده بود و نقل می شود و یا وقتی سیلاب هائی از تیغه های میانه دیوارها کوه به دره می آیند با خود پوست لیمو و چیزی شبیه به آن همراه میآورد و داستانی شبیه به آنچه بیان شد.
با این مقدمات لازم است شرحی در مورد کوه کور که تنگه (کول کنی) در آن قرار دارد آورده شود. کوه کور که امروز آنرا به غلط « کبیر کوه» نیز می گویند، طول آن در خاک لرستان بیش از۱۷۰ کیلومتر است و در بعضی نقاط پهنای آن تا ۲۰ کیلومتر می رسد، این کوه از شمال باختری به جنوب خاوری کشیده شده است و دارای چین خوردگی ها منظم و دره های عمیق است .فاصله آن تا تیسفون نزدیک به پنجاه فرسنگ است.
مرتفع ترین نقاط آن در بخش میانی،بیش از ۳۰۰۰ متر بلندی دارد و چون دیواری عظیم ،لرستان را به دو قسمت پیشکوه و پشتکوه تقسیم نموده است. بعضی از قلل آن بیشتر سال پوشیده از برف است،در جنوب باختری دره های وسیع تر دارد، در دره های شمالی و جنوبی آن چشمه های پرآبی وجود دارد که اغلب بواسطه عمق بستر و پیچ و خم های فراوان بریدگی ها و درهه ای عمیق ،استفاده از آب آنها غیر ممکن است.
در تمام درههای این کوه افسانه ای آثاری از دوره های مختلف پیش از تاریخ و تاریخی برجاست،کوه کور شاهد تمدن ها، فتح ها و شکست ها و کام ها و ناکام ها بوده است و خود شاهدی است تاریخی که در سکوتش رازهای فراوانی می توان خواند. مهمترین آثار شناخته شده در درههای این کوه :
۱- (دره شهر)باقیمانده شهری است از دره ایلامیان که بنام ماداکتو مشهور بود و در حمله آشوری ها به تاراج رفت و ویران شد و باز در عهد ساسانیان به اوج- اعتلای خود رسید و عاقبت بقول مورخین،زلزلهای ارکان تمدن و ستون های پایدار و محکم این شهر را فرو ریخت و جان بیشتر ساکنانش را گرفت و باز بدوره اسلام هم رونق گرفت اما نه مثل گذشته، و بنام صیمره مشهور بود که ابو دلف تجلی آن را دیده و توصیف کرده است. ۲- تنگه چوبینه، آثاری از دوره ساسانیان را دربردارد و به نقل اهالی منزلگاه تابستانی بهرام چوبینه بوده است. ۳- تنگه"شیخ ماخو"۷ماخو،یکی از تنگههای زیبای کوه کور است که آثار یک دژ ساسانی و یک آتشکده در آنجا هنوز هم باقی است. ۴- ماژین۸و تنگه ماژین(که ممکن است این کلمه در اصل معین بوده باشد)اثاری بسیار ارزنده و پر اهمیت را دربردارد که خود چون ورق زرین تاریخ گفتههای ناگفته زیادی را میتواند بیان کند.در جنوب شرقی دهکده ماژین تنگه پرابهت،و افسانهای (کول کنی)قرار دارد.دامنه شمالی کوه کور در ماژین بسیار گرم است و مرکبات و خرما نیز در آنجا بعمل میآید.
راه رسیدن به کول کنی
باید از خرمآباد با اتومبیل تا کیلومتر ۱۳۸ راه خرمآباد به اندیمشک را طی کرد و در دهکده ای بنام (جلوگیر) با کلک از رود سیمره گذشت و در دهکده ماژین راهی را در حدود ۲۰ کیلومتر بسمت خاور طی کرد تا بدهانه تنگه کول کنی رسید. صبح روز ۱۹ اردیبهشت ۱۳۵۳ به اتفاق آقای مهندس حسن آقائی که خود یکی از فرزندان روستائی آن منطقه است و نیز دو نفر از راهنمایان محلی با اسب و قاطر از ماژین بطرف کول کنی حرکت کردیم .ساعت ۱۲ بدهانه ، تنگه رسیدیم ، تنگ های که دیوارهای سر بفلک کشیده آن و نیز تیغه های آن یکی از نقاط مرتفع کبیر کوه است .ساختمان طبیعی دره با کناره های مضرّس خود یکی از بدایع طبیعت است ، در دشت جلو تنگه آثار ساختمانی پراکندهای با رنگ و ملاط که می توان ادعا کرد مربوط به پیش از اسلام است باقی است.
در دهانه تنگه و در قسمت غربی آن غاری است وسیع و قشری ضخیم از خاک دارد و آثاری که مشخص می کند که از هزاران سال پیش مسکون بوده و اکنون هم مورد استفاده زمستانی کپرنشینان محلی می باشد، این کپرنشینان تیره هائی بنام (سات یاروند)۹از ایل بهاروند و (ترکارونی)۱۰از ایل دیرکوند می باشند، در ابتدای تنگه نیز آثار ساختمان های سنگی قدیمی دیده می شود در انتهای تنگه چشمه آبی هست که متاسفانه در نیمه راه تمامی آب آن به زمین فرو میرود از جمله آثار بسیار جالب و دیدنی این تنگه کشیدن جوبی است از کوه در دیواره شرقی تنگه از محل فرو رفتن آب تا دهانه تنگه که طول آن بیش از یک کیلومتر است.برای رساندن آب بدهانه تنگه شهری از کوه کشیده شده به پهنای جوبین ۳۰ تا ۴۰ سانتیمتر است که از سنگ سخت کوه کنده شده است،در برخی نقاط نیز دیوارهای با سنگ و ملاط دارد و در جائی حوضچه ،فاصله یک کیلومتر از دهانه تنگه تا محل غار و فرو رفتن، آب، راهی است پر از صخره و پرتگاه که به سختی و دشواری آنرا طی کردیم با زمانی نزدیک به یک ساعت .پهنای دهانه تنگه بیش از سی صد گام است در صورتی که در قسمت میانی و بخصوص در دامنه غار موردنظر به ۸ تا ۱۰ گام میرسد ارتفاع دیوارهای کوه در این نقطه از کف دره بیش از سی صد متر است، در دیواره غربی به بلندی نزدیک، به ۵۰ متر "۱۰کمند" غاری است که همه قصه ها درباره آنست ،دست یافتن به غار کار مشکل همراه با خطر سقوط مرگ است و جای پائی که قبلا داشته خراب شده است.پهنای دهانه غار نزدیک به ۱۲ گام است و ارتفاع آن تا ۱۰ متر می رسد دهانه غار سنگ چین شده و تنها از زاویه ای تنگ و با دیدی کم می شود دهانه و سنگ چین های آنرا دید . از این نقطه به بعد عبور از دره مشکل و مشکلتر و مرگ بارتر است .دیوارهای دو طرف بلندتر و در نتیجه پژواک های صوت طولانی ترند.
جوانی از ساکنین و بومیان محلی ناگهان تصمیم گرفت خود را بغار برساند ، بسختی و در شکلی که برای ما دلهره و ترس فراوان بهمراه داشت و برای او جسارت توام با پشیمانی.ولی عاقبت خود را بغار رسانید ، تا آنجا که مردم بیاد دارند تا بحال کسی نتوانسته است به آن دست یابد بنا به نقل این جوان پشت دیواره سنگ چین در سطح غار محوطه ای است نسبتا وسیع و در داخل آن آثار قبر دیده است و مقداری سفال های مختلف و منقوش ،نمونه از این سفال ها بنظر می رسد که قدیمی تر از عهد ساسانی باشد(پارتی)،بهر صورت باعتقاد اهالی"ماژین" اشکف کول کنی همان است که مردم می گویند مدفن انوشیروان است زیرا اهالی به اعتبار قصه های خبر گونهای که به آنها رسیده و نیز تطبیق فواصلی که از شاهنامه و داستان های محلی آمده معتقدند اشکف کول کنی محل دفن جسد انوشیروان است مطالعه در این آثار و بررسی هائی در داخل اشکف (یا غار) می تواند مبین مطالبی باشد که مردم ادعا می کنند، آنچه مسلم است گاهی افسانه هائی چون دودی هستند که از شعله ای حقیقی برمیخیزند و اغلب اساس حقایق وقایع زمانهای دوری است که ما از آنها سندی نداریم تا ورای این دودها چه باشد پس از تحقیق علمی و حفاری معین و معلوم خواهد شد.
سطح دسترسی لازم برای مشاهده فایل های پیوست شده در این پست را ندارید.
بهترین گنج دنیا یه مادره که قلبش به عشق فرزندش میزنه بهترین قلب دنیا یه رفیقه که همه جوره پا در کابته به سلامتی همه ی گنج های دوست داشتنی.....
|
پنج شنبه 22 خرداد1393 - 2:13pm |
|
|
|