برنامه ماه عسل با موضوع گنج

امپراطور الکی حجم اینترنتتو حروم برنامه نکن که چیزی نداشت.فقط علیخانی می گفت حرفات رو بعد حادثه اضافه کردی و دروغن...حلا زنه هرچی می گفت قضیه یه چیز دیگست علیخانی میگفت باور نمی کنم...بعدشم وقتی نمیخواستن موضوع گنج لو بره چرا اینو آوردن که اینقد برنامه سربسته باشه?بعدشم تکلیف دفینه معلوم نشد که اصل قضیه است وگرنه داخل هرکاری بری یه پای کار مرگه حالا به نظرتون افراد بیکار نمیمیرن یا سالی چقد کارگر بدبخت ازرو داربست ,چندتاجوشکار از رو اسکلت,کارگرای معدن,مقنی های بدبخت و....میمیرن که اصلن یه مرگ برای گنج در برابر سایر کارا قابل مقایسه نیست...در ضمن این گنج ارزش داشته که چهارتا شوهرم بمیره جبران شه......راستی باقی دفینه چی شد خانم سمنانی?اطمینان دارم باقی دفینه الان یه جای امن قایم کرده واسه روز مبادا

اگر به اول برنامه دقت کنید درمورد تاسیس شهربازی یکجایی اصلا احسان علیخانی به زنه یاداوری کرد که بگه وام گرفتند و بدهکار هستند و زنه هم با خنده و سربسته گفت....یعنی اینها این گنج رو پیدا کردند و سهمشون رو هم گرفتند و حالشم بردند و بعدها انقدر تابلو بازی درآوردند که یارو هم دست به کشتن شده...
مگه با عقل جور در میاد که 2 نفر دنبال گنج باشند و برن دنبالش و موفق نشن و بعدش یکی از اون 2 نفر بگه من پیدا کردم و بیا سهمت رو بگیر ....بعدش بزنه یارو رو بکشه...(بعید میدونم کسی به این راحتی دست به قتل بزنه)
بماند که حتی احمق ترین آدمها هم هیچ موقع زنشون رو نمیبرند برای تحویل پولی که منبعش این کارهاست...
بنظر من :اینها چند بار موفق شدند و چون طرفشون میدونسته این گدا گشنه ها دست از سرش برنمیدارند دست به اینکار زده...
بعد خانوم اومده 40 دقیقه فقط حدیث و ذکر به خورد مردم میده

اقا جریان چی بوده؟؟
من که اصلا باورم نشد..اخراش دیدم..هیچی هم ازش نفهمیدیم..هر چی فکرش میکنم جریان یه چیزی دیگه بود و ربطش دادن به گنج و این چیزا..هر احمقی هم باشه واقعا زنش رو نمیبره همچین جایی
کسی کلیت داستان رو متوجه شده لطفا کامل توضیح بده..بعد اون موقع که داشتن میاوردنش بالا شوهره نبود که...نگفتن کی پیداشون کرده..جلل خالق واقعا.

تازه اومد ادای پنج تن رو دربیاره:
تشنه مثل حسین(ع)
پهلو درد مثل فاطمه (ع)
غریب مثل حسن(ع)
بچه هاش جای علی اصغر (ع)
بخدا زمان کم نمیاوردن یه نشونی از بقیه امام ها میداد.
آقا خلاصه بد خراب کردند امشب

آقا چی بوده جریان??? ما ک متوجه نشدیم چی شده چی ب چیه!!! بردیا جان میشه بتوضیحی!

هیچی
یه زن رو آورده بودند که میگفت یکی از دوستامون گنج پیدا کرده مارو کشوند یه جایی تا سهممون رو بده .بعدش زن و شوهر رو میندازه تو چاه 25 متری که مرده شب اول میمیره و زنه 8 شب تو چاه زنده میمونه تا پیداش میکنند.
نه از نحوه پیدا شدن و نه از تکلیف گنج و نه .... چیزی نگفت
فقط فکر کنم زنه اگه 3 شب دیگه میموند گروه نجات یه پیغمبر از چاه میکشید بیرون

مرسی. اینا فقط میخوان بگن ب ملت ک بچه جون دنبال گنج نری اگ رفتی بوو میشی! اگ صحبت میکنن اینقد نافهمومم اشاره دارن ک اصلا معلوم نمیشه جریان چطو بوده.. احتمالا یا سر سهم ب توافق نرسیدن یا اینکه یکی اصرار کرده ک جنس پیش من بمونه تا آب کنیم سهمتو بدم اونیکی قبول نداشته یا همون بحث نامردی بوده ک یکی همه سهمو ببره از این 3حالت خارج نیست.

وقتی فیلم از داخل چاه نشون دادن موتور و زن معلوم بود ولی شوهر رو ندیدم.نشون داد موتور و زن رو بیرون اوردن ولی شوهر نه!!!!داخل چاهی که به گفته زن نمی شده پا رو"" دراز کرد چرا شوهر معلوم نبود..گفته های زن تناقض زیادی داره.می گفت قرار بوده بریم پول بگیریم...داخل سایتا به نقل از قاتل نوشته برای گنج رفتن...یه جا زنه گفت گنج داخل دوتا کوله پشتیمون بوده!!???خدا میدونه منم از طریق یکی از گفته های دوستان که داخل همین انجمن گذاشتن که قراره مهمان برنامه آینده ماه عسل با موضوع گنج باشه قضیه رو فهمیدم.......در مورد اظهارات قاتل متن قاتل گنج سمنان رو جستجو بزنید.....

به به چه دفینه ای بوده که قسمتیش از اون رو گذاشتن داخل دو تا کوله پشتی....به نظر من زن داخل چاه به همه چی فکر کرده که وقتی پیداش کردن چی بگه که باقی گنج لو نره...کاش میدیدید که چه قسم ابالفضل و عطش و شب قدر و عاشورا و حادثه طبس و تشنگی ماه رمضون رو به هم می بافت تا همه فکر کنن که واقعن متحول شده و دیگه چیزی نداره....تو یه قسمتی گفت من آدم از چاه بیرون اومدم!!!!از کجا معلوم قاتل و زن دستشون تو یه کاسه نباشه و این همه نقشه واسه این بوده که سر شوهره رو زیر آب کنن????زنه می گفت اگه در شرایط عادی شوهرم میمرد دو ماه دوام نمیاورد ولی داخل برنامه ماشالا خوب تپل مپل بود

گروه شوك: زوج جوان در جست وجوي گنج در دام آشناي جنايتكاري افتاده و به كام مرگ فرو رفتند.
ساعت 5 عصر 23 مردادماه سال جاري زن و مردي جوان ازخانه شان بيرون زدند و كسي نمي دانست آنان به كجا مي روند و چه سرنوشتي در انتظارشان خواهد بود!
هنوز چند ساعتي از رفتن زوج جوان نگذشته بود كه يكي از بستگان نزديك آنان به پليس 110 زنگ زد و ماجراي گم شدن شان را اطلاع داد، با مراجعه گشت كلانتري به مقابل خانه آنان، پدر صاحبخانه به پليس گفت: پسر و عروسم چند ساعت پيش از خانه بيرون زدند و گفتند كه مي خواهند براي انجام كاري به بيرون شهر بروند و شب نشده برخواهند گشت. ساعت 9 شب به پسرم زنگ زدم ولي موبايلش خاموش بود، خيلي نگران شدم و به موبايل عروسم زنگ زدم، گوشي وي هم آنتن نمي داد. دلشوره امانم نمي داد، به هر كس كه مي شناختم زنگ زدم ولي هيچ كس از سرنوشت آنان خبر نداشت تا اين كه براي پيدا كردن پسر و عروسم به پليس 110 زنگ زدم.
با ادعاي پيرمرد نگران ماجرا به بازپرس كشيك دادسراي سمنان مخابره شد و وي به تيمي از كارآگاهان دستور داد تا ردي از زوج جوان به دست آورند.
بدين ترتيب تيم جنايي ابتدا به خانه آنان رفت و آنجا را تحت تجسس قرار داد و دستنوشته اي مرموز را در گوشه اي از اتاق كه به طرز ماهرانه اي مخفي شده بود پيدا كردند كه نوشته هاي آن حاكي بود مرد خانه همراه با مردي ديگر به نام «حسين» قصد پيدا كردن گنجي را در منطقه كويري بيرون شهر داشته اند و قرار است پس از كشف گنج آن را به طور مساوي بين يكديگر تقسيم كنند.با به دست آمدن اين سرنخ كارآگاهان موفق شدند «حسين» را شناسايي و وي را به پليس آگاهي احضار كنند كه وي در بازجويي ها با ادعاي اين كه هيچ اطلاعي از سرنوشت زوج جوان ندارد به آنان گفت: من نمي دانم «يوسف» چرا چنين چيزي را نوشته و امضا كرده است.بر اين اساس تيم تجسس براي رازگشايي از سرنوشت يوسف و همسرش تلفن حسين را تحت رديابي قرار داد و متوجه شد ساعت 4 عصر همان روز وي با اين زوج تماس داشته است، بنابراين دوباره وي را تحت بازجويي قرار دادند كه با ارائه شواهد و مدارك ديگر مرد مرموز را مجبور به بيان حقايق و اعتراف كردند.«حسين» كه ديگر راهي براي كتمان حقيقت نداشت به پليس گفت: من از چندي پيش با يوسف و همسرش اختلاف داشتم و براي انتقامجويي نقشه اي طراحي كردم و آنان را به داخل چاه متروكه اي در بيرون شهر انداختم.
وي در ادامه بازجويي ها گفت: من به دروغ به يوسف گفتم كه نقشه گنجي دارم و مي خواهم آن را پيدا كنم و نياز به كسي دارم كه مرا همراهي كند و با اصرار موفق شدم نظرش را جلب كنم. ساعت 4 عصر زنگ زدم و گفتم كه مي خواهم براي يافتن گنج به كوير بروم، سپس از وي خواستم تا ساعت 5 سر قرار حاضر شود و وي نيز با همسرش آمد و به كوير رفتيم، وقتي از موتور پياده شديم من كه از پيش چوبي را تهيه كرده بودم از خورجين موتورم درآوردم و از پشت به سر يوسف زدم، سپس وي را به چاه متروكه اي هل دادم، همسرش كه داد و فرياد مي كرد را نيز گرفتم و با زور داخل چاه انداختم و براي اين كه هيچ سرنخي از اين ماجرا باقي نماند موتورشان را نيز آنجا انداختم.با ادعاي هولناك اين مرد، بازپرس جنايي سمنان همراه با تيم هايي از پليس، آتش نشاني، اورژانس و هلال احمر به كوير رفتند و پس از اين كه به محل مورد نظر رسيدند با ناله هاي زن جوان كه از چاه شنيده مي شد روبه رو شدند كه در ادامه ماموران آتش نشاني هلال احمر با عملياتي جسورانه به داخل چاه عميق رفتند و موفق به نجات زن جوان شدند.در ادامه عمليات جسد بي جان يوسف نيز از قعر چاه بيرون كشيده شد كه معاينات پزشكان نشان مي داد وي به خاطر شدت ضربه به سر در همان ابتدا به كام مرگ فرو رفته است.سرهنگ علي اكبر سليمانيان، جانشين رئيس پليس استان سمنان در اين باره به شوك گفت: پس از اعلام اين ماجرا به پليس، ماموران پليس آگاهي رسيدگي به آن را به صورت ويژه در دستور كارشان قرار دادند و در كمتر از چندين ساعت موفق به شناسايي عامل جنايت شدند.سرهنگ سليمانيان در ادامه افزود: خوشبختانه با دقت عمل كارآگاهان و به دست آمدن سرنخ هاي مهم و به موقع، زن جوان كه در آستانه مرگ قرار داشت با تلاش آتش نشانان و سرعت عمل پليس از مرگ حتمي نجات يافت.وي در پايان افزود: عامل جنايت انگيزه خود را از به قتل رساندن مرد جوان و پرتاب وي و همسرش به داخل چاه متروكه انتقامجويي دانسته است كه با اعترافات قاتل و بازسازي صحنه جنايت، پرونده پس از پايان تحقيقات در اختيار بازپرس قتل قرار گرفته است.

اینم لینک اصلی خبر :
http://www.magiran.com/npview.asp?ID=2801940