Kani نوشته است:
حکایت زخم عمیق
سلام
من اشتباهی که کردم این بود میخواستم به جناب سولدوز کمک کنم. اینو از ته دلم میخواستم. به ایشون قول دادم که اگر موفق شوم حتما کمکش میکنم
قول 100 در 100 دادم.
حتی براش تایپک زدم که دوستانی که معرفتشون زبانزد خاص و عام هست و دستی در اعمال خیرخواهانه دارند به ایشون کمک کنند
چون واقعا مشکلشو درک میکردم و خداوند آگاه به اسرار نهان دلهاست و خودش بهتر میداند ته دل من چی میگذشت.
اما اون تایپک چیشد؟ همه اومدن لاف مردی و مردانگی زدن و در آخر هم به اصرار سولدوز حذف شد.
من خودم خیلی زور زدم نشد و موفقیتی کسب نکردم و من موندم و کوله باری از خسارت و قرض و ...
من بابت قولی که داده بودم و از عهده ش برنمیومدم شرمسار بودم و هر روز آرزو میکردم موفقیتی حاصل شود تا هم مشکل خودم هم ایشون و افراد نیازمند دیگری حل شود. و به همین دلیل روم نمیشد و در واقع هیچ جوابی برای سولدوز نداشتم.
ایشون از چندین نفر از جمله حمید حمزه و هوشی خواسته بودن که من چرا جوابشو نمیدم. سولدوز جان رک و راست روم نمیشد و جوابی برات نداشتم.
الان خودم بیش از هر کس دیگری به کمک و شارژ مالی محتاجم و دنبال پیدا کردن کار هستم و فعلا هم موفق به این کار هم نشدم.
خدارو شکر شما کار پیدا کردید و از این بابت خوشحالم.
اما مطلب دیگری هم که میخوام بگم که با وجود اینکه کاربران پولدار زیادی تو سایت هستن و مطمئنا از این جریانات باخبرن چرا سولدوز و امثال سولدوز رو کمک نکردن؟
با وجود این افرادی که توانایی کمک دارن چرا توقع بالا از من دارید؟
افرادی مثل مجتبی- حمید - با اراده - کرمی - مجید فامالی - تهرانی و خیلیهای دیگه .. این افرادیکه مطمئنا توان مالی دارن هرچند اندک چرا ازشون توقع کمک نداری جناب سولدوز؟
اونایی که براشون داداش داداش میکنی و قربون صدقه شون میری چرا از اونا توقع کمک نداری؟
اینکه من نتونستم به قولم عمل کنم زخمی عمیق وارد کرده که حتی نمیتونی اسممو به یاد بیاری؟
به امید روزی که همه از انصاف و منطق کافی برخوردار شوند.سلام
استاد کانی کاش هزارجور فوش میدادی و این هرف را نمی زدی بلا خره سکوتت را شکستی اما واقعن چه شکستنی
مرد مومن من کی از کسی کمک خواستم یادت هست چقدر اسرار کردی که شماره حساب بدم ندادم وقبول نکردم؟اره یادته ؟ یادته چقدر اسرار کردم تا اون تایپینگی که اجاد کرده بودی را حذف کنی خدا به سر شاهده دارم از خوندن این مطلبتون سکته میکنم کاش دستم میشکست این تایپینگو نمیزدم با این حرفت دل آزرده ام کردی کاش اینو نمیخوندم بد جور حالمو گرفتی بدجور برادر کانی بدجور
تو انجمن یکی از کاربرا بیاد بگه من ازش درخواست کمک کردم من انجمن پامو نمیزارم میرم کل اینترنت اعتراف میکنم که من فلانی ساکن فلان جا ادرس فلان جا گدا هستم و این نجمن اومدم گدایی میکردم که مچمو گرفتن و با اوردنگی پرتم کردن بیرون
بله من از دوستان و اساتید کمک خواستم اما نه کمک مالی فقط و فقط در حد راهنمایی در یاد گیری و تفسیر نشانه ها فکر نکم این کار همخارج از خط مشیه و هدف انجمن بوده باشه
که در مقابل هم تلاش مضاف در بخش کتاب خانه سعی میکردم تا بخشی از زحمات دوستان را تلافی کنم فقط در چند مورد با برخی از دوستان در مورد همکاری تقاضا هایی کرده بودم کهاون هم به وقوع نپیوست
تمام پیام خصوصی هایی که من براتون ازسال کردم و بی پاسخ گذاشتی یکیشو بیار که از شما کمک مالی خواسته باشم فثط یا تشکر از زحماتتون بوده یا درخواست در مورد راهنمایی در ردیابی و امثال اون بود
در مورد داداش مجتبی هم هیچکی هیچی نمیدونه ولی شاید باور نکنند اما همین بس که زندگیمو مدیون داداش مجتبی هستم خودشم اصل ماجرا را نمیدونه ولی من مخلصشم
البته کسی تقسیری نداره فضای مجازی همینه کی میدونه کی راسته کی دروغ باورها به حدی سست و ضعیف هست که کسی به این ارتباط مجازی اعتماد نداره چون از واقغیت حراس داریم تلاش میکنیم خودمان را در پس پرذه دروغ ها و نیرنگ ها پنهان کنیم و طرف مقابلمان را فریب دهیم
وای بر با که خود را اینگونه خرسند میکنیم